دور باطل
يكشنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ۰۲:۳۱ ب.ظ
نمیدونم مشکل چیه
کار گیر کرده و به طرز عجیبی خنگ شده ام، صدبار مدیر شرکت برام توضیح داده، باز یک جای دیگر کار میلنگد. مثل اون متنه شدم که مادر سه فرزندی در مورد بچه هاش نوشته بود:
اینو میخوابونم اون پا میشه
اونو میخوابونم
این پا میشه
اینو میپاشونم اون میخوابه
اونو میشاپونم این خا میشه
اینو پامیشونم اون خوابیده
اینو خوابادونم این پاشیده
تیخذیانیدفاساذیذرسرقذرقخطنیممیموطنی
دقیقا شده جریان من و کارهام و زندگیم. کار خونه، درس بچه ها، خونه تکونی انجام نشده، خونه نامرتب، تهلیل سوره انعام عقب مانده، وضع سلامت و ورزش، افتضاح.
صدقه داده ام، سعی کردم صله رحم کنم، استغفار کنم، توسل کنم، دعای حیات طیبه بخوانم،
اما کارها روی غلتک نمی افتند.
مخصوصا کار شرکت که بدجوری دارم ضایع کار میکنم، و ابرو ریزی.
و بندگان خدا، لابد باید پول بابت خنگی های من بدهند.
۰۳/۱۲/۱۹