دیدار دوست
جمعه, ۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۱۱ ق.ظ
بعد از دو سال و نیم تلاش، بالاخره شد!
بالاخره رفیق شفیق عزیزم و سه پسرانش آمدند خونه مون.
این همه صبر کردیم که در فراغ بالی همو ببینیم، بامزه در یکی از بدو بدو ترین حالات هم شد در نهایت.
ولی ملاقات عالی.
پسرانش دوست داشتنی
پسر کوچکش فندق خواستنی شیرین شلوغ
الحمدلله به خاطر نعمت دوست خوب.
خدایا چه جوری شکرت کنم که حق شکرت به جا بیاد بابت این نعمت بزرگ؟
اگه به خاطرش تلخی های جاری را تحمل کنم قبوله؟
راستی خدایا... کاش در تبصره هایت جایی میگفتی جاری که رَحِم حساب نمیشود، میشه قطع رابطه کرد، یا باید با چنگ و دندون حفظ کنیم روابط رو و پیه حرف و حدیث را به جان بخریم و هر لحظه منتظر دلخوری های جدید از ایشان باشیم؟
۰۱/۰۵/۰۷