برونسپاری پایان نامه
یک کار عجیب کردم
کاری که هیچ وقت فکرش رو نمیکردم زیر بارش برم
ولی به خاطر اینکه فشار روی خودم و بچه رو کم کنم، انجامش دادم
پول دادم پایاننامه ام رو برام بنویسن
نمیدونم نتیجه چی از آب در بیاد، ولی دیگه نه میتونستم ریسک بیشتر از این نشستن رو به جان بخرم، نه حوصله تحجل استرس و درگیریهای ریز و درررررشت پایان نامه رو، نه اینکه وقتی مونده برای اهسته اهسته پیش رفتن
امیدوارم نتیجه آبرومندانه باشه
و به سلامتی و با عزت دفاع کنم و پرونده تحصیلم رو ببندم، و واقعا یادم بمونه سردرگمی و گیجی این روزها رو، و دنبال دکتری نباشم دیگه.
هنوز و در آستانه اتمام دوره ارشد دوم، هنوز نفهمیدم حکمت خوب اومدن استخاره رو که گفته بود جبران کاستی های گذشته رو میکنه.
هنوز حس میکنم چیزی به دست نیاوردم، در حالی که میشد نمیرفتم این دوره رو، و الان شاید یک سالگی فرزندم بود، نه نزدیک به دنیا اومدنش البته یک سال و چند ماه، خیلی توفیری نداره
صحبتم اینه که هنوز نفهمیدم کاستیهایی که با ارشد دوم جبران شدند، یا قراره بشن، چه هستند
شاید در پذیرفته شدن در شغلم اثر داشته، و شاید اثرش رو بعدا بفهمم
ولی حیف که نتونستم خودم رو در برنامه نویسی قوی کنم
حیف که دیتاساینتیست ماهری نشدم
و بدتر از اون، فهمیدم اونقدرها هم حس خوبی از برنامه نویسی نمیگیرم
نمیدونم به خاطر بالا رفتن سنمه که حوصله چالش های برنامه نویسی رو ندارم، یا از اولش هم نداشتم و الکی فکر میکردم دارم
شاید هم راه یادگیریش رو ، اونطور که به جانم بنشینه پیش پام قرار نگرفت.
و فقط شاگرد اول شدم که باهاش حتی نمیشه در نوشابه رو باز کرد، حتی در کوزه هم نمیشه گذاشتش
نمیدونم بگم احساس شکست میکنم یا نه، ارشد دوم، برام یک درچه تازه باز کرد، من رو جوان کرد، به جامعه اکادمی برگردوند، هر چند به اون مقصدی که برای خودم ترسیم کرده بودم نرسید
ولی صادقانه، مصقصدم خیلی مادی بود، من دیتاساینس رو به خاطر حقوق بالایی که دیدم برای این تخصص میدن، انتخاب کرده بودم
الان شغلی دارم با حقوق شاید حداقلی
ولی ساعت کاری به همون نسبت حداقل، و صددرصد منعطف و دورکاری و بیمه و همکاران مومن و درست حسابی که واقعا کم هستند که اینقدر حرفه ای باشند و اینقدر مومن
و شاید مشغول شدنم در این کار، به برکت همین ارشد دومم باشه
و خدا رو چه دیدی، شاید دینگتاساینتیست ماهری هم شدم