دو دانگه
دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۴۳ ق.ظ
بعد از سال هاااا استغاثه و چله و ختم و گریه و التماس به درگاه خداوند برای خرید خانه،
بابا اینا خودشون پیشنهاد دادند یک دنگ از خانه ای که توش سکونت داریم رو بخریم. به امید چهار دنگ دیگر، توکل به خدا
پر خیر و برکت باشه ان شاءالله، هم برای مامان و بابا، هم برای ما
و قرار شد ماهانه مجموعا سه تومن هم به حساب خواهرها بریزیم، من باب اجاره
الحمدلله رب العالمین
با این مبلغ ناچیز، نگرانی شدییید و عمیق من، بابت سربار بودن و آویزون بودن و زیربار دین بودن، تا حد خوبی رفع شد. چون مبلغ را خود بابا تعیین کرده اند، و هرچند همه مون میدونم در مقابل قیمت واقعی اجاره هیچی نیست، ولی از سنگینی این سالها کم میکنه.
۰۳/۰۶/۱۲