درگیری های دنیایی
دوشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۳، ۰۵:۲۵ ق.ظ
خواب میدیدم
دانشگاه کلاس دارم و خواب مانده ام
کلاس اول را از دست داده ام
اماده میشم برای کلاس دوم ، اما دربه در انتخاب روسری می مانم
از این کشو به ان کشو و کمد
چند تا را میپوشم، یا کوتاه است، یا رنگش جور نیست با بقیه لباسهام
اتقدر دنبال روسری میگردم که وقت رسیدن به کلاس دوم هم میگذرد و دیر میشود...
برای نماز صبح که بیدار که شدم فکرم مشغول مانده، دنیا چقدر من رو به خودش مشغول کرده و گرفتار ریز و درشت روزمره و غیره اش هستم، که از کارهای مهم باز می مانم؟ که دیر میشود و وقت میگذرد؟
برای همینه که دعای هر شب نماز غفیله ام، الهم استعملنی لما خلقتنی له است...
۰۳/۰۷/۰۲