ساعت های پس از دفاع
این مرحله از زندگی هم الحمدلله و المنه، با موفقیت پشت سر گذاشته شد.
و من، من بی چشم و رو و بی حافظه، با دیدن همکلاسی که دکترا قبول شده، دست و پام شل شد و دلم میخواد دکتری شرکت کنم!!
همه اون استرس ها، غلط کردم ها و توبه نامه ها که همین جا اسنادش موجوده، به دست فراموشی، یا بی اهمیت شدن سپرده شد و دلم دوباره هوایی شد برای دکتری خوندن...
بگذریم
جلسه دفاع با حضور مامان و بابا و همسرجان
چهار تا از دخترای سال پایینی
و استاد راهنما و استاد داور انجام شد
به جز چند بار توپوق لفظی، و چند فاصله و نیم فاصله در متن پایان نامه، و جا به جایی چند تا کلمه انگلیسی با معادل فارسیش، نکته دیگری نبود
بقیه اش به لطف خدا
تعریف بود و تشویق و تبریک
الحمدلله علی کل نعمه