تولد من
روز تولدم رو خیلی دوست دارم.
روز تولد من یه روز آفتابیه، با هوای عالی بهاری و کوه هایی که از شدت پاکی هوا ، میدرخشند.
روزی که هر لحظه اش برای منه، هر لحظه اش فریاد تولد مبارک سر میدهند و هر قدم یا هر اقدام یا حتی ظرف شستن هم مبارک و عزیزه.
روز تولدم، یه روز آفتابیه که خیلی بهم خوش میگذره، خیلی طولانی و بابرکته و کلی برنامه های شاد و روح بخش دارم.
بله روز تولد من این طوریه، حتی اگه از صبح، هوا مثل یک ساعت مونده به غروب باشه و کوه ها دیده نشوند و دلم بخواد بریم پارک دور! اما به علت ناپایدار بودن هوا جرئت نکنم!!
یا کیکی که به بهانه تولدم دو روز پیش پخته بودم خوب نشده باشه و به علت بهانه گیری پسرک جرئت نکنم دوباره کیک بپزم و تزیین کنم و مانند کوزه گر، کیک ناخوب برش خورده رو به عنوان کیک تولد قلمداد کنم.
امسال دو تاهدیه فوق بزرگ مادی برای تولدم گرفتم: یکی که دقیقا یک ماه پیش، تبلتی بود که همسر عزیزم به همراه شاخه گل سرخ برام گرفت، و دیگری ماشین ظرفشویی رویاییمه که دیشب با همسر جانمان رفتیم و ابتایع نمودیم.
مامان هم لباسی که خودم پسندیده بودم، حساب کرد و گفت هدیه تولدم.
و از همه مهمتر ، امروز صبح دو تا اتفاق خیلی خوب افتاد.
اول اینکه بدون زنک ساعت، و زودتر از همیشه برای نماز صبح بیدار شدم و دومی اینکه قرآنی که خرداد ماه حرم امام رضا شروع کرده بودم، امروز صبح به لطف خدا و نظر لطف امام رضا، ختم شد.
ان شا الله که مقبول بیفتد.