همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

بیبی سیتر

پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۲۹ ق.ظ

بعد از پذیرش در دانشگاه، استخدام در مدرسه، و مذاکره کننده ی بین المللی، امروز صبح رفته بودم در موسسه ای فرهنگی استخدام شوم
انگار یک جور محل نگهداری کودکان بی سرپرست بود
اولش خیلی خوب بودم.
با بچه ها اخت شده بودم و همه جا را تمیز و چای و غذا آماده و خلاصه خیلی همه چی عالی و کامل بود.
بعد انگار سوتیا شروع شد
چای را نصفه نیمه دم کردم. غذا نصفه و...
مدیر بهم تذکر داد

وقایعی بود که نمیتونم تعریف کنم
فقط اینو بگم که مردی بود که به بچه ها شیر میداد...

 

 

 

الحمدلله بنگاه کاریابی در خواب، داره با جدیت کارش رو ادامه میده. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۰ ، ۱۱:۲۹
Rose Rosy

مذاکرات برجام!

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۰۹ ق.ظ

مسئول مذاکرات با خارجی ها شده بودم انگار، یا چنین مسئولیتی
میخواستند سرمان کلاه بگذارند
رفتم دم در اتاق سفیر/وکیل خارجی ها. گفتم لیست وزرا رو که قرار بود تنظیم کنه بهم بده.
داد
بررسی کردم درست بود.
گفت بده تاش کنم بگذارم تو پاکاش
دادم بهش
یک خانمی که اونم خارجی بود فهرستی خط خورده و خط خطی از اسامی خانم ها آورد. نگاه کردم و گفتم این خط خوردگی داره.‌ نمیتونه سند اداری باشه. پررو بازی در اورد. دعواش کردم. با جدیت و قاطعیت گفتم نمیشه.
عصبانی شد و رفت.
سفیر اولیه، پاکت رو بهم داد. نگاه کردم توش رو. کاغذ رو عوض کرده بود. گفتم این اشتباهیه.
گرفت یکی دیگه داد، بازم کاغذ عوضی داده بود. تشر زدم بهش و کاغذ درست رو داد. میخواست کارشکنی کنه
قرار بود طبق رسمی از مسیری با هم حرکت کنیم.
 مسیره، چیزی شبیه نوار کاغذی بود که باید سرش را به اتاق اون اقای وکیل که طبقه بالا بود وصل میکردم و راه میساختم. بلد نبودم و دل دل میکردم وقتی جلو رفتم معلوم بشه باید دقیقا چه جوری وصلش کنم.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۰ ، ۱۰:۰۹
Rose Rosy

مصاحبه شغلی در نیمه شب

چهارشنبه, ۷ مهر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۷ ق.ظ

درخواب سپهر را برده بودم مدرسه

مدرسه رفاه بود گویا

یکهو خانم ملکوتی که از معلم های آنجا بود بهم گفتند که بیا برای جلسه مصاحبه و معرفی معلمان.

گویا قبلا به طور غیر رسمی من را معرفی کرده بوده و آنجا یکهو گفتند بیا جلسه. 

روسری نخی دو رنگم را از سمت تیره اش پوشیده بودم. به خاطر عزای عموجان

بهم گفت روحیه بچه ها خراب میشه و سمت روشن روسری را برایم پوشاند

من عقب ها نشسته بودم و امیدوارم بودم اواخر معارفه ندبت من بشود که کمی خودم را پیدا کنم. 

خانم مدیر نگاهی به حضار کرد و من را صدا کرد برای اولین نفر

من که اصلا آمادگی ارائه ی برنامه هایم را نداشتم، خودم و تحصیلاتم را معرفی کردم. گفتم که فارغ التحصیل تیزهوشان هستم‌.. گفت حدس میزدم. 

و بعد از مختصر معرفی خودم، گفتم اگر تا اینجای کار نظرتان مثبت بود، در جلسات بعدی برنامه درسی ام را خدمتتون توضیح نیدم. الان فرصت نیست! (پیچاندم)

 

 

 

 

خدایا لطفا کمکم کن اگر به نفع آخرت و دنیایم است، در محیط و کاری که تو برایم میپسندی، مشغول به کار دوست داشتنی و درآمدزا و رشددهنده ای شوم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۰ ، ۰۰:۲۷
Rose Rosy

تدبر در ساحت کارهای نیمه تمام

سه شنبه, ۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۴ ق.ظ

خدا کار نصفه نیمه و شلخته دوست ندارد

 

پس 

نمیشه که یه زندگی همین طوری نصفه رها و تموم بشه.

مرگ هایی که آدم خیلی حیفش میاد

که عه! یهو وسط زندگی، چرا نصفه موند و رفت

با توجه به شناختی که از خدای همه چی تموممون دارم، 

در واقع نصفه نمیمونند و در برزخ تکمیل میشن. 

(انتقال به دو خط بالاتر) کارهای نصفه، پروژه های هتوز به سر انجام نرسیده ، بچه های بزرگ نشده و از آب و گل در نیومده، علم هایی که زیر خاک میرن... مواردی اند که به نظر نصفه میمونند رها میشن...)

شاید اونطور که ما انتظار داریم، یا بلدیم به سرانجام نرسند، اما حتما کمال و اتمامی توش هست.

شاهد حرفم، حدیث از معصوم علیه السلام داریم که اگر مومنی در زمان حیاتش فرصت نکنه همه ی قرآن رو یاد بگیره، تو برزخ بهش یاد میدن. 

 

ما قرار نیست از اندوخته هامون این دنیا استفاده ی چندانی بکنیم که بگیم حیف شد و نصفه موند. 

این دنیا قلکه. قرار نیست بشکنه و پولاش خرج بشه

قراره پر پر بشه و اون دنیا بازش کنند واسمون و بریم با پس اندازهامون واسه خودمون جایزه بخریم. 

حالا اگه سر سال شد و وقت شکوندن قلک و پولمون برای خرید اون دوچرخه خوشگله که در نظر گرفته بودیم کم بود، مامان و بابامون حواسشون هست که ما در طول سال ولخرجی نکردیم، همه رو پس انداز کردیم، خب چه کنیم که همینقدر بهمون عیدی داده اند و نه بیشتر؟؟

اونوقته که پارتی بازی میکنند و بقیه ی پول دوچرخه رو هم از جیب مبارک -تو بخوان خزانه غیب الهی- میدهند و ان شاالله میریم که دوچرخه خوشگله را از آن خود کنیم. 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۰ ، ۰۲:۳۴
Rose Rosy