زیارت
حرم امام حسین علیه السلام بودم
خادم ها اطراف ضریح را با شیشه بسته بودند و با جدیت و خشونت مانع از نزدیک شدن مردم به ضریح میشدند.
نمیدانم چه شد ضریح را باز کردند.
رفتیم تو
یک گوشه داخل ضریح شش گوشه ایستاده بودم. قبر حضرت علی اکبر جلوتر از من، مقابلم بود
قبر امام حسین سمت چپم
مردها زیارت کردند و رفتند و من یهو به خودم اومدم دیدم دور قبر امام حسین هیچ کس نیست
به خودم جسارت دادم و جلو رفتم
سوده هم بود
چسبیدم به قبر
با خودم میگفتم این همان امام حسین است که زمین و زمان به خاطر او و خانواده اش خلق شده
اشک امانم نمیداد
داشتم از عظمت آنجا قالب تهی میکردم
شروع کردم به خواندن سلام زیارت عاشورا
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علی الحسین
و علی علی ابن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
سلام میدادم و گریه میکردم، بیدار شدم و دیدم چشم هایم خیس اند
دیروز، نه! پریروز ولادت حضرت علی اکبر بود.
با خودم گفتم من چرا عیدی نمیگیرم از بزرگواران؟
چرا نمیفهمم ، اگر عیدی میدهند، که حتما میدهند و..
و امروز صبح عیدی گرفتم.
زیارت رفتم و ماندم همانجا
حالا از صبح که بیدار شدم، سلام میدهم و اشک میریزم
من آنجا بودم.... داخل ضریح ...
الحمدلله کما هو اهله