همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

پروسسسسسه

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۴۴ ب.ظ

یه نفر بوده یه پارچه میبره خیاطی، میگه با این یه کت بدوز، نیام ببینم ال دوختی و بل کردی و فلان جور خراب کردی و بگی پارچه کم اومد و بد شد و ... اصلا بده به من نمیخواد بدوزی

شده جریان من و طی مراحل اپ لا ی کردن

میشینم، مطالب رو میخونم و میخونم و میخونم 

تجربه ها رو، کیس های مختلف رو . 

امتحان تا فل

امتحان G R E

پیدا کردن دانشگاهی که رشته ی غیرمتداول من رو داشته باشه

پیدا کردن استاد

ُS o P

C V

re co m

ترجمه مدارک

از همه مهمتر برنامه ریزی برای زمان گرفتن پذیرش و شروع به تحصیل **



بعد به این نتیجه میرسم که خیلی کار زیاد داره و من با وجود یکی ونصفی فرزند عزیز، که بزرگه مهد هم نمیره، و کوچیکه هم که فعلا درونمه! نمیتونم

بعد پیج ها رو میبندم و میرم به کودکم رسیدگی میکنم ، یا کارای خونه



** چقدر جالب

موقع نوشتن کارها، با خودم گفتم فقط همین؟ اینا که انجامشون کاری نداره. چرا فکر میکردم بیشتر ازینها کار داره؟

این که میگن کارهاتون رو بنویسین، بی دلیل نیست. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۴
Rose Rosy

شفا

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ب.ظ

کمرم درد میکرد، نه ازآن کمردردهای همیشگی ام، یک نوع جدید و البته شدید ترش، که گاهی فریادم را بلند میکرد

یک هفته درگیرش بودم ، گاهی قدم از قدم نمیتوانستم بردارم و گاهی موقع چرخیدن در رختخواب، مچاله ام میشدم از درد

از یک عصبانیت در مقابل پسرک و بلند شدن ناگهانی شروع شد، عصبانیتی که میتوانست اصلا شکل نگیرد، اگر من صبورتر بودم. 

دو روز پیش وقت دکتر داشتم

یادم بود و یادداشت کرده بودم که بپرسم چاره اش را، هر چند امیدی نداشتم جواب بگیرم

تو مترو، تو راه رفتن به مطب دکتر، یک خانم مسن کنار من که نشسته بودم ایستاده بود. یک یا دو ایستگاه او را نادیده گرفتم. با خودم گفتم من باردارم، کمردم درد میکند، خودم محتاجم به این جای نشستن

بعد آن یکی ندای درونم، همان سفیده، بهم یاداوری کرد که این همه نشستی مگه خوب شدی؟ و حالا مگه چی میشه دو ایستگاه هم بایستی؟ فکر کن اصلا این صندلی برای تو خالی نشده بود

بلند شدم و جایم را به خانم مسن دادم

و وقتی از مترو پیاده شدم، دیگر کمرم درد نمیکرد

تا شب منتظر شدم اما خبری نشد

دردم را به دکتر گفتم و تشخیص اسپاسم داد و دارو نوشت، اما دیگر کمرم درد نمیکرد

داروی پیشنهادی دکتر را نگرفتم

فردایش هم منتظر شدم

امروز هم

ظاهرا دیگر خبری از درد تیرکشنده نیست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۷
Rose Rosy

هنوز مقاله

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۷ ق.ظ

تنظیم متن و اسلایدهای مقاله هم به پایان رسید.

این وسط هم یک سوتی از جانب بنده ساتع شد، که ریشه در روحیه ی صرفه جویانه ام داشت. میخواستم ببینم من که نمیرم سمینار نهار بخورم! و فقط میرم مقاله ارائه کنم هم باید مبلغ ناقابل را تقدیم کنم، و آیا استاد هنوز یادشون هست که فرموده بودند هزینه ی شرکت مقاله ام در سمینارها را با گرنت خودشان پرداخت میکنند یا نه؛ به خاطر همین از استاد پرسیدم (و چه اشتباه کردم که پرسیدم) من به خاطر شرایط جسمی ام نمیتونم از برنامه ها استفاده کنم، باید ثبت نام کنم، که کلا موضوع عوض شد و ایشان نگران ناراحتی جسمی بنده شدند و گفتند میتونن مقاله را به پوستر تبدیل کنند، که شرم و حیا مانع از بیان حقیقت بارداری شد و مجبور شدم بالکل قضیه را فیصله بدم و  پول را واریز نمایم!


حالا امشب خدا رو شکر متن رو تنظیم کردم. از فردا باید دوره بگردم تو خونه و متن حفظ کنم و تمرین تسلط بر اعصاب و روان داشته باشم


به یاری و لطف خدا ان شاالله.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۳۷
Rose Rosy