حسرت
يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۱ ب.ظ
تا کی قراره حرف درس و دانشگاه که میشه قلب من فشرده بشه از حسرت؟!
کی قراره با خودم کنار بیام؟!
تا کی قراره حرف درس و دانشگاه که میشه قلب من فشرده بشه از حسرت؟!
کی قراره با خودم کنار بیام؟!
باز آمدم
باز مرا خواندی به آن زیرززمین عجیب دوست داشتنی ات،
مگر چه کردم که لایق شدم قرآن های حرمت را دست بگیرم؟
چه شد که ابر رحمتت باریدن ادامه داد تا روزها بچرخند و من، من بی چیز، قدم بگذارم در حرم امنت؟
هیچ نشد!
من همان گنهکار روسیاه همیشگی ام
و شما، همان آقای خیلی خوب ما. شما امام مهربان منی که بی اندازه میبخشی ، که سرچشمه فیضی