همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۱ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

یک نفر اینجا جامانده

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۰۹ ب.ظ

۳۴ ساله و اندی هستم و هنوز تکلیفم با خودم مشخص نیست. 

حرصم میگیره از خودم

خودم، ارام ارام کنار کشیدم از فعالیت های مدرسه قرآن، تا به مطالعه برای کنکور دکتری بپردازم. 

بعد حالا که دیدم همه در فعالیتی شرکت کرده اند، و من جامانده ام (درحالی که نمیدانستم دارند فعالیت میکنند، و مخصوصا که دوست جان هایم با هم گروه شدهاند و من را خبر نکرده اند) حالم گرفته شد. 

حکایت یک بام و دو هوا هستم. 

اینکه ناراحتم، معلوم است نیتم خالص نبوده، و چه بهتر که انجامش ندادم. 

من در حد و قواره ای نبودم که بخوام این کار را انجام بدم. روزی من نبوده. خودم کنار کشیدم. 

فقط حالم گرفته است از دور شدن و بی خبری از دوستان و جا ماندن از قافله ی رفقا.

ان شاالله از قافله هدایت دور نمانم، صلوات. 

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۰۹
Rose Rosy

۳۰مرداد

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۴ ق.ظ

با خانمی دوست شدیم. مامان دوست سپهر بود فکر کنم. 

رفتیم خونه اشون. مهمان داشتند. جاری و خواهرشوهرش با شوهراشون بودنند.

خونه اشون خیلی کوچک بود. اما در منطقه سعادت آباد یا همجین جایی

شبیه مرضیه دخترعمه بود.و نگران خواهرش، طیبه خانم. که حال خوبی نداشت.

بهمون گفته بودند سنگ قیمتی ای را از اونجا برداریم. یک سنگ  خیلی قیمتی حدودا ۳ در چهار پیدا کردیم 

بعد سوار قطار شدیم. متوجه شدیم تعقیبمون میکنند. پیاده شدیم و پیاده به راه افتادیم. 

بچه ها خونه اونا بهشون خیلی خوش گذشته بود. بچه هاش نبودند و بچه ها حسابی با وسایل بچه های اونا بازی کرده بودند.

سارا با خانمه رفیق شده بود و ازش رفتنی دستمال کاغذی طرح دار که یه اسم خاص داشت  میخواست. 

منم داشتم سعی میکردم ظرفهاشون رو بشورم واسه جبران زحمتی که بهشون داده بودیم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۵۴
Rose Rosy

30مرداد نزدیک اذان

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۲ ق.ظ

زهرا و علی خانه ای خریده بودند که یک مغازه داشت، در کوچه ای تنگ و فرعی

که داشتند شیشه مغازه را پاک میکردند از جای چسب های تابلوی قبلی. 

انگار برای یک مهمانی یا جمعی، غذا سفارش داده بودیم از بیرون. پتوی تا شده کنار تخت در بیداری را، پلاستیک بزرگ غذاها میدیدم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۲
Rose Rosy

نیازمند تعمیرکار چراغ و دماغ سوخته هستیم

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۷ ق.ظ

بعد از سالها خرابی و لق و لوقی بدنه و سالم بودن چراغِ چراغ قوه خرگوشی بامزه و محبوبِ همسر جان، بعد از بارها تعمیر ناموفق، 

امروز ایده ای به ذهنم رسید و بدنه ی آن را محکم و عالی تعمیر کردم. 

حالا چراغش روشن نمیشود!!!

 

آخه حالا؟؟ حالا که چسب ها خشک شده اند و سر خرگوش به بدنش ثابت و مستقر شده است؟؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۷
Rose Rosy

۲۷مرداد تاسوعا

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۵ ق.ظ

مرند بودیم. فضا اما شبیه هیچ کدام از جاهایی که میشناسم نبود.
عمومحمدتقی اینا بودند. قبض موبایل عمو ۱۸ یا ۲۶ میلیون اومده بود
قرار بود یک روزه برگردیم. اونا هم میخواستن برن مرند
یک سری سیم خریده بودند برای تعنیرات. قدسیه به زور اوردشون تو . گفت حق الناسه‌
سارا سوره نصر را بدون غلط از اول تا اخر برای جمع خواند

بعد ایمان خواست ایه رکعت دوم نماز غفیله رو بخونه
اولش رو یادش نیومد
من خوندم
 و عنده مفاتح الغیب الا هو و یعلم ما فی البر و بحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها
و لا رطب و لا یابس الا فی الکتاب مبین

تو دلم خوشحال بودم که بلدم. بعد به خودم نهیب زدم که چه فکریه میکنی؟؟

تکه اخر ایه  رو وقت نشد بخونم. ساعت زنگ زد وبیدار شدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۵
Rose Rosy

۲۴مرداد

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۵ ق.ظ

مصاحبه دکتری بود
چهار پنج نفر بودیم.
از بچه ها تک تک سوال میکرد
نماز شد و من وسط توضیح  سوال خودم بودم.
قرار شد بقیه اش لمونه برای بعد
بعد نما دبچه ها جمع شده بودند  دور دفتر استاد
استاد اومد بیرون. گفت وحدنیو سعیدی بیان تو
رفتتیم  داخل و     
حس خوبی داشتم. اضطراب مصاحبه نغبود. فقط تبادل اطااعتم راجع به موضوع مورد علاقه من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۵
Rose Rosy

بین الطلوعین ۲۴ مرداد

يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۰ ق.ظ

مصاحبه دکتری بود
چهار پنج نفر بودیم.
از بچه ها تک تک سوال میکرد
نماز شد و من وسط توضیح سوال خودم بودم.
قرار شد بقیه اش بمونه برای بعد
بعد نماز بچه ها جمع شده بودند دور دفتر استاد
استاد اومد بیرون. گفت فلانی (من) و سعیدی بیان تو
رفتیم  داخل و     
حس خوبی داشتم. اضطراب مصاحبه نبود. فقط تبادل اطلاعتم راجع به موضوع مورد علاقه من
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۰
Rose Rosy

قول و قرار

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۳۵ ق.ظ

ان شاالله تا پایان ختم قرآنی که تازه شروع کردم، هیچ صفحه اینستاگرام، وبلاگ و صفحه خبری را باز نمیکنم. 

 

پرسه زدن بی جا مانع کسب موفقیت است. 

پرسه در وب ممنوع

نه به پرسه بی هدف

نه به سرگردانی در پیج ها و وبلاگ ها

 

 

این چندمین باره که این تصمیم رو میگیرم و تقریبا همیشه هم پایبند بوده ام بهش. ولی بعد مدت مقرر، دوباره مبتلا میشم به این اعتیاد عمرتباه کن. 

ان شاالله خداوتد به برکت ختم قران که ختم اسما و صفات و افعال الهی هست، من رو از کارهای بیهوده نجات بده و من رو به کاری مشغولم کنه که من رو براش آفریده. (دعای مکارم اخلاق امام سجاد.)

 

از کنکور دکتری چه خبر؟؟  

با این فرمون بخونم ان شاالله موفق میشم. فرمونم خوبه، فقط دنده رو باید از یک، به دو سه چهار پنج ارتقا بدم. دنده یک کسی رو به منزل نمیرسونه. دنده یک فقط واسه شروع حرکته!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۳۵
Rose Rosy

خانه ای در عقبی یا در اولی؟؟

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۲۹ ق.ظ

خدایا میدونی در چه حال معلق داغونی هستم؟

حتما که میدونی

میدونی به خاطر اینکه فکر و ذکرم خرید خونه / یا یه کاری کردن مبلغ اندک نقدمون هست حالم بده از دست خودم و باز هم از گرونی ها و دور شدن نجومی خونه و ملک از ما حالم بدتر

از اینکه قران میخونم و ایین مقدار هنوز دغدغه معیشت دارم واقعا خجالت میکشم

 

 

خدایا شاهدی چند بار نصفه شب تا پاسی از شب فکر کزدم و ایده ریختم و هیییییچ به هیچ

شاهدی که همسرجان روحیه ریسک پذیری ندارند

من هم روحیه اقدام

شاهدی که دو سال پیش با پولمون میتونستیم چند تا ماشین بخریم و الان....

شاهدی و ازت برکت میخوام

شاهدی که زمینی که خریدیم رو دو دستی به نام شون زدیم که راضی باشند از ما

شاهدی

 

و خدا من خسته شدم از جستجوی بی حاصل. 

از گرانی های مداوم

از دغدغه معیشت و خانه دار شدن و بی ارزش شدن هر روزه پولمون

 

خدایا تو رزاقی

تو واسع علیمی

تو یرزق من یشا بغیر حسابی

 

و من... 

بی همه چیزم در مقابل تو. خوار و کوچک و حقیر و ضعییییف.

پس لطفا من رو ببخش برای اینکه چنان رفتار میکنم که هم و غم ام دنیاست انگار

انگار نه انگار که اخرت همین فرداست و دستم برای آخرت خالی

 

 

الهم لا تجعل الدنیا اکبر همنا

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۰۰ ، ۰۱:۲۹
Rose Rosy

زر موقوف

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۳۵ ب.ظ

کلافه ام

دلم گرفته

درس خواندن سختم است

 

و اینها را میشود از دم به دقیقه آنلاک کردن گوشی بی هدف فهمید.

 

 

چمه واقعا؟؟؟ 

این همه زر زر کردی دکترا میخوام دکترا میخوام

این همه پول دادی واسه بسته کتاب ها

بشین بخون دیگه

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۳۵
Rose Rosy