همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

دعای این روزها

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ

این روزها، علاوه بر 

الهم ... استعملنی بما تسالنی غدا عنه و استفرغ ایامی فیما خلقتنی له...

یک دعای دیگر ورد زبانم شده 

و آن:

الهم انی اعوذ بک من علم لا ینفع 

است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۵۳
Rose Rosy

شب قدر 23 ام

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۴۹ ق.ظ

مسجد فائق، در محضر شهدای گمنام

 

السلام علیک یا ابا صالح المهدی

هرچه فکر میکنم، هر چه به دستورات رهبر دقت میکنم، یکی از عرصه های مهم و ضروری و حیاتی و فوری که میتوانم به عنوان یک زن در آن موثر باشم، عرصه فرزند آوری است.

یا صاحب الزمان

میدانید که خانه نشینی و کار خاصی غیر از کارهای روزمره نداشتن، خیلی برایم سخت است. 

حالا که دوباره مشغول درس و دانشگاه شده ام، به امید شروع کار و حرفه، دوباره خانه نشین شوم. مخصوصا که دیگر فعالیت مدرسه خانواده را هم ندارم.

اگر برای مدت محدودی باشد، قابل تحمل است اما میدانید؟ به 50-60 سالگی ام فکر میکنم که کاری برای انجام دادن نداشته باشم و آن وقت برای شروع خیلی کارها دیر است.

الغرض... شب 23 ام است...

یا امام حاضر و ناظر، دلم را قرص کنید برای بچه دار شدن. دلم را قرص و عزمم را جزم کنید و توانم را ارتقا دهید و رزقمان را برکت دهید و لطفا به حق مادرتان، مادرمان... مادرانگی یادم دهید تا فرزندان حضرت مادر را که در خانه ما به امانت نزدمان هستند، درست پرورش دهم.

توفیق فرزند آوری و فرزند پروری، فرزندانی سالم و صالح که دنیا را جای بهتری کنند و ظهور شما را تسهیل کنند، و در رکابتان شهید باشند بهما بدهید لطفا.

برایمان امشب امضا کنید که والدین سربازانتان باشیم.

اگر صلاح و خیر دنیا و آخرتمان است، لطفا در کنار فرزندآوری، کمکم کنید که از دانشی که سالها عمرم را در ارهش گذاشته ام، بتوانم برای حل مساله ای از مسائل جامعه استفاده کنم. در راه گسترش جامعه توحیدی موثر باشم. 

یا امام مهربانم! دستم را بگیرید و به راه خودتان بکشانیدم. خودم بلد نیستم. بدون شما هیچ ام. هیچ هیچ هیچ بلد نیستم.

ای از پدر دلسوزتر...

کمک کنید در کاری مشغول باشم که برای آن آفریده شده ام

و آن دنیا، مشغولیت به آن نزد مادرتان رو سفیدم میکند

نکند فردای قیامت شرمنده مادرمان باشم؟

یا زهرا...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۴۹
Rose Rosy

َشب قدر 21ام

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۳۶ ق.ظ

شب قدر 21 رمضان/ خانه

السلام علیک یا صاحب الزمان

گفته اند که شب قدر آن قدر خودتان را با دعا و جلسه و سخنرانی سرگرم نکمید که وقت فکر کردن به خودتان را هم نداشته باشید.

گفته اند ساعتی خلوت کنید و خودتان را ارزیابی کنید. برای آینده عمرتان برنامه بریزید.

 

حالا من، تنها اینجا نشسته ام. سارا خوابید و سپهر و ایمان هم رفته اند برای مراسم احیا.

کاغذ و قلم آورده ام که بنویسم، که برنامه بریزم، که خودم را نقد کنم

اما چه بنویسم که تا به حال ننوشته باشم؟ چه قولی به شما، به امام زمانم بدهم که انجام میدهم و سر قولم بایستم؟

یا امام زمان...

میدانم صبور نبودنم با بچه ها، عصبی و کلافه شدنم از دست آنها، یک نقص بزرگ است که من را از شما دور میکند. 

به حق این شب عزیز، من تصمیم دارم این نقص را رفع کنم، اما بدون عنایت خاص شما، موفق نمی شوم. لطفا برایم پدارنه دعا کنید که وقت کلافگی، اوقات بحرانی مادرانگی، ایتکار عمل داشته باشم و به سلامت، بدون داد و فریاد، بدون کلافگی و استیصال، بدون توهین و خشم، از بحران ها و تنش ها عبور کنیم و آرامش به خانه و اعضای خانواده تزریق بشود.

پس یا امام حاضر و ناظر! دستم را لطفا بگیرید و کمکم کنید. مادرانگی یادم دهید. (برای این باید دست به دامن حضرت زهرا و حضرت ام البنین شوم، همانطور که درخواب دیدم)

تقریبا همه اوقاتی که کلافه، پریشان یا عصبانی میشوم، از ندانم کاری ام است. چون نمیدانم کار درست چیست، عصبی میشوم و این عصبانیت بر خانواده تاثیر منفی میگذارد. 

یادم دهید لطفا. متشکرم.

###############

مساله دوم که سال هاست فکرم را مشغول کرده، وظیفه من در زندگی است. من هنوز در 36 سالگی، نمیدانم در زندگی باید چه کنم. آیا وظیفه کار بیرون از خانه دارم یا صرفا خانه داری و بچه داری؟

اگر وظیفه خارج از چارچوب خانه دارم، وظیفه ام چیست و چگونه باید به آن برسم؟ آیا باید در تامین رزق خانه، به ایمان کمک کنم یا نه؟

شما میدانید که تا همین جا با شک و تردید و استخاره پیش آمده ام. برای دانشگاه شک شدیدی داشتمو اما استخاره کردیم و چقدر خوب آمد و آمدم

تا اینجا که پیش آمده ام، لطفا کمکم کنید راهی را در پیش بگیرم که قدم مثبتی در راه تحقق حکومت توحیدی جهانی شما باشد.

کمکم کنید از علمی که نفعی ندارد در امان باشم و علم نافع بیاموزم. علمی که به درد دنیای مردمم، به در حکومت شما و به درد آخرت خودم و مردمم بخورد. بتواند مسیر هدایت را برای افراد زیادی از جمله خودم روشن کند. 

یا حجه الله فی ارضه

لطفا کمکم کنید. به من ماموریت دهید. و من را در انجام ماموریتی که محول کرده اید یاری دهید لطفا.

طوری باشد که از این به بعد، هر سال عمرم شب های قدر، بتوانم روند رشد و موفقیتم را در راه ماموریتی که به من محول کرده اید، ارزیابی کنم و به شما عرضه کنم.

یا امام زمان، کمکم گنید حضور شما را حس کنم. بتوانم کاری برایتان کنم و وقدمی بردارم. هر چند قدمی کوچکی به کوچکی خودم باشد. 

ماموریتی که شما بدهید، قطعا در حد توان من خواهد بود و شما با شناخت از من، آن را محول خواهید فرمود. اما بدون یازی خودتان بی شک نمیتوانم قدم از قدم بردارم. 

میدانم برای همه مان دعا میکتید. حواستان بهمان هست. الحمدلله رب العالمین

و میدانم که میدانید چند سالی است بدجوری سردرگمم. کمکم کنید در راه شما، در راه تحقق وعده حق خدا، پیدا شوم و پیدا بمانم. ثابت قدم بمانم.

######################

مساله سوم که در این شب از شما درخواست کمک دارم، حل مساله روابط ناسالم، شکننده و پر از حس بد با خانواده برادر همسر است.

بخشی از اشتباهات خودم را در این راه میدانم. من دوست داشتم دوستم همسر ایشان میشد. یا حداقل همسری با ظاهر مومنانه و حجاب کامل داشتند. حتما این حس من، در ناخودآگاه هر دویمان، به ایشان منتقل شده.

از طرفی متاسفانه با همسرم بسیار زیاد درباره ایشان حرف زدیم و قضاوت میکردیم. اظهار ناراحتی از برخوردها، و...

از خدا میخواهم ما را ببخشد و اثر سو این رفتار ناپسند مارا به حسن تبدیل کند . روابط را هر طور که رضایت اش درآن است هدایت کند.

اگر صلاح دو دنیای هر دو خانواده در برقراری ارتباطات و از سر گیری رفت و آمد است، لطفا کمکم کنید و ساز و کارش را به من بیاموزید.

اگر هم صلاح و خیر دو خانواده در دوری و عدم ارتباط است، باز هم از درگاه خداوند استغفار میکنم و میخواهم کمکم کنید تا غل و دلخوری در دلم از ایشان نداشته باشم و ایشان هم از من نداشته باشد. هم دیگر را ببخشیم و کینه و دلخوری و حق ضایع شده ای نزد یکدیگر نداشته باشیم.

یا صاحب الزمان، من از قضاوت ها، غیبت ها، و ناراحتی های گذشته به درگاه خداوند توبه  و از طرف هر دویمان استغفار میکنم و برای آرامش و شادی و عاقبت به خیری و سلامتی خودشان و عزیزانشان دعا میکنم. لطفا شما هم برای ختم به خیر شدن این ارتباط دعا و یاری بفرمایید. متشکرم.

#####################

مساله بعدی، خرید خانه است که حقیقتا رویم نمیشود بخواهم. از طرفی خحالت ده سال سکونت در خانه بابا، من را به دعا و اصرار در دعا وامیدارد.

خجالتم از بیان و درخواست این خواسته به خاطر این است که در دنیا، دعای مستجاب نشده و دعای اضطراری تر از این، بسیار بسیار بسیار است.

نجات مسلمین جهان، نابودی کفار و سیطره ظلم به ظهور شما،

مسلمانان یمن، فلسطین، سوریه، جمهوری آذربایجان،

مستضعفان فکری همه دنیا، ایران و خودمان

دعا برای هدایت همه مردمان و از جمله خودمان

سلامتی و شفای همه بیماران و ......

و هزاران دعای واجب، فوری و حیاتی باعث میشود که خجل باشم از خواسته ام

از طرفی ظرف کوچک وجودم، باعث میشود این مساله گرانی مکرر و وحشتناک خانه، کاهش ارزش پول و کاهش نسبی درآمد ایمان، و از این دست مسائل نگرانم کند و این یعنی توحید من ایراد دارد.

خدایا از خزانه غیب خودت، همه مستاجران را صاحب خانه های خوب  و مناسب و درخور شانشان کن. الهی آمید

 

 

پس

برای دریافت ماموریت از امام زمان ، سعی کنم این عیب ها را در خودم رفع کنم

1. سعی در حفظ آرامش خودم- عصبانی نشدن-صدا بلند نکردم، ابراز کلافگی نکردن با بچه ها

2. پرهیز از هرگونه فکر بد و قضاوت و خدای نکرده غیبت جاری. به محض یادآوری ایشان: چند صلوات برای رفع حاجات ایشان و استغفار برای امرزیده شدن هر دویمان 

3. پرهیز از هرگونه فکر بد و قضاوت درباره کلاردشت. شاید واقعا حق با آنها بوده. باید این اتفاق می افتاده- از خزانه آسمان ها و زمین ، از ملک خداوند کم نمیشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۳۶
Rose Rosy

برکت

جمعه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۵:۰۷ ب.ظ

روز ۲۳ رمضان

از برکات شب قدر همین بس که دیروز همسر بعد از سال ها مخالفت، داوطلبانه پرسید: چی کار کنیم؟ بچه دار بشیم؟ 

 

گفتم از من که کار بکن و پول در بیار در نمیاد. بیا بچه دار شیم حداقل سرباز امام زمان تربیت کنیم. بیا با خدا معامله کنیم که روزیمون رو برکت بده، همون طور که تا حالا داده و ما هم عوضش برای امام زمان سرباز بیاریم. 

 

نمیدونم چی میشه ولی تا همین حد انعطاف هم از معجزات شب های قدره. چون ما دوره ای را پشت سر گذاشته ایم که جناب همسر حتی صحبت درباره بچه را هم قدغن و ممنوع اعلام کرده بودند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۲ ، ۱۷:۰۷
Rose Rosy

شب زنده دار

پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۲، ۰۲:۳۲ ق.ظ

برای بچه ها شعر میخوانم:

شبا که میخوابیم

مامان مرضی بیداره

ما خواب خوش میبینیم

اون دنبال کتابه 

مامان مرضی زرنگه

با مشقا (درسا) خوب میجنگه

ما مامانو دوست داریم 

بهش احترام میزاریم

 

درسا و کتابه رو پسرجان به شعر اضافه کرد. 

 

 

اوضاع این شب هایم. 

خدایا ما را جزو کسانی که شب ها را تا سحر به عبادت میپردازند قرار ده لطفا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۳۲
Rose Rosy

شب های رمضان

سه شنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۲، ۰۲:۵۸ ب.ظ

شاید که خدا اینگونه خواسته باشد

که عمری را سرگشته و حیران سپری کنم

که عمری را در درگاهش دعا کنم مرا به کاری وا دارد که مرا به خاطر آن آفریده

شاید خدا مرا برای دعا کردن آفریده

این شب های عید و تواما رمضان، تا سحر بیدارم و مشق های دانشگاه را مینویسم. 

بعد هر لحظه به خودم میگم: واقعا این کاریه که من باید بکنم؟ 

فایده این کارها در دنیا و آخرتم چیه؟ 

خودم رو دلداری میدم که خدا خوب کار کردن و زحمت کشیدن رو دوست داره.خدا علم آموزی رو دوست داره

اما دلم خوش نیست. قلبم اروم نیست. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۵۸
Rose Rosy

بهاران در بهار

پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۴۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سال 1401 به تاریخ پیوست و به همین زودی، تقویم، 3 فروردین 1402 را نشان می دهد، فروردینی که به طور خیلی خاص و هیجان انگیزی مصادف با آغاز ماه رمضان است.

سال 1401 سال عجیبی بود

هم از نظر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور

هم از نظر ارتباطات خانوادگی و اجتماعی من

اغتشاشاتی که از پایان شهریور شروع شد و ماه ها کشور را به تشنج کشاند، تشنج هایی که آثار سو اش در پیکره نظام باقی خواهد ماند

حرمت هایی که شکسته شد 

تابوهایی که ریخته شد 

 

و البته و صد البته که خداوند، غافر است، محو اثر میکند، و جامع کل فوت است، و کلا وعدالله الحسنی است و سبوح قدوس است و خدای به این بزرگی و عزیز حکیمی را چه دیدی؟ از میان همه آن سختی ها، میتواند نظام را تقویت کند،و کاری کند ارزش پول ملی بالا رود، دشمنان سر تسلیم فرود آورند و آنها که از نظام دل بریده و دست شسته اند، دو باره، این بار با قدرت دل بدهند به ج ا ایران و کشور عزیزمان، عزیز تر شود. ان ذلک علی الله یسیر

 

از نظر خانوادگی که الحمد لله رب العالمین... نوه چهاردهم به دنیا آمد، دو روز مانده به تحویل سال نو، نوه پانزدهم در راه است، قدسیه فرزند دومش را در راه دارد، پسرخاله دکتر، بالاخره بعد ده سال، فرزندی در راه دارند و من هم از دیشب تا امروز صبح سه تا نوزاد را عاشقانه بغل کردم و کیف کردم که بعدش بوی نوزاد میدادم ( بچه ششم زینب، بچه چهارم مریم، و بچه دوم محمدحسن)

 

خرداد امسال سفر خاطره انگیزی را تجربه کردم. سفر زنانه، با فعالان مدرسه خانواده، و بعد طبق پیش بینی قبلی من، این سفر اوج صمیمیت و شروع یک پایان بود. همان طور که قبلا گفتم، من از مدرسه خانواده بیرون آمدم، با تمام تجربه ها و آموخته های عالی که ازآنجا کسب کردم، هنوز هم گاهی به بازگشت فکر میکنم، به اینکه چه اتفاقی ممکنه بیفته که برگردم. به اینکه چنین روحیه ای در خود سراغ ندارم، اما اگر بفهمم باید برگردم، برمیگردم. در سال های اخیر، خیلی سعی کرده ام غرور بیجا نداشته باشم. مخصوصا در مقابل همسر بسیار بسیار تمرین کرده ام.

 

مرداد ماه، و پس از یک چله زیارت عاشورا برای حل مساله حضور در مدرسه خانواده، و نیز روابط ناخوشایند با خانواده برادر همسر، اتفاق مسخره مضحکی افتاد که در پی آن، 8 ماه است با خانواده برادرهمسر رفت و آمدی نداشته ایم. البته که دو تا برادر همدیگر را میبینند و تماس دارند. من هم در این مدت یک تماس گرفته ام و سه چهار پیامک تبریک تولد و روز مادر و عید نوروز فرستاده ام، که البته بی جواب نمانده اند الحمدلله. ولی رفت و آمد و ملاقات؟ مطلقا.

در این مدت بسیار پیش آمده استخاره گرفته ام برای دعوت شان، برای برقراری ارتباط، برای دعوت به جشن شیعه کوچولو ها، همگی بدون استثنا بد بوده.

حالا احتمالا به حرمت ماه رمضان و برکت عید نوروز، رفت و آمدی صورت بگیرد ولی بعید میدانم ادامه دار باشد و روابط عادی سازی شود. 

 

از ا.اخر شهریورماه دانشگاه رفتم. ارشد دوم، با همکلاسی هایی ده یازده سال کوجک تر از خودم. در کنار سختی هایش (که از جمله آنها یک عالمه تمرین و تکلیف پیک نوروزی است که روی سرمان ریخته اند) دانشگاه رفتن را دوست دارم. کاش میشد هیئت علمی باشم و تدریس کنم. فکر میکنم با روحیه ام سازگار است. اما راهی که در آن قرار دارم علی القاعده به تدریس دردانشگاه منتهی نمی شود.

 

در سال گذشته دوره تدبر مکی را به اتمام رساندم و دوره تدبر در سور مدنی را شروع کردیم. 

 

در سالی که گذشت، فکر چه کاره خواهم شد مرا کشت. و هنوز هم به جواب نرسیده ام. فکر فرزند دار شدن هر روز در من تقویت شد، و در این باره هم هنوز به نتیجه نرسیده ام. 

 

سالی که گذشت را دوست داشتم. مانند همه سال های گذشته. اینها عمر من هستند و من را میسازند. منِ الان، حاصل جمع تک تک سال ها و لحظه های گذشته است. و خدا را بابت این جایی که هستم شاکرم.

 

و اما سال پیش رو...

 

برنامه ام اتمام دوره فوق لیسانس، اتمام دوره تدبر مدنی، و شروع تدبر ادبی یک و احیانا ادبی دو است. 

دوست دارم تابستانم را به یادگیری پایتون و مهارت آموزی در زمینه درسم بگذارنم. که بتوانم در بازار کار حرفی برای گفتن داشته باشم. 

بهمن ماه قاعدتا و به حول و قوه الهی امتحانات ترم سوم ارشد تمام میشود و  پایان نامه را به حول و قوه الهی در زمستان مینویسم. دوست دارم در پاییز باردار شوم. تا آن موقع وضعیت کارم مشخص شود. به صورت پروژه ای، و در گروهی خوب و مومنانه، مشغول به کار شوم. (این یکی بیشتر آرزوست تا برنامه ریزی)

ان شاالله به یاری خدا، خانه و همه چیز ارزان شوند و کار همسر نیز رونق و برکت بگیرد و بتوانیم آپارتمان یا خانه خوبی بخریم. دلم خیلی خانه مستقل میخواهد. یک خانه ویلایی دو طبقه جمع و جور و تمیز، که با خیال راحت در آن مهمانی بگیریم. 

 

از خدا میخواهم در سال جدید، بنده بهتری برایش باشم.

شیعه بهتری برای امام زمان،

همسر بهتری برای همسر،

مادر بهتری برای فرزندان،

دختر بهتری برای مامان و بابا،

خواهر بهتری برای خواهران،

عروس و جاری بهتری برای خانواده همسر،

و همسایه و دوست بهتری برای همسایه ها و دوستان. 

 

از خدا میخواهم نقص های مارا با ربوبیت خودش رفع کند. 

کمک کند در ترویج قران، جای خود را پیدا کنم و موثر باشم. 

و کمک کند در خانه فریاد نزنم، صدایم بلند نشود و در برخورد با بچه ها، مستاصل نشوم احساس درماندگی نکنم. 

به حق ماه مبارک رمضان که پیش روی ماست. 

و من میخواستم ختم قرآن را شروع کنم و مشق های نظریه صف را بنویسم، اما خوابم می آید وتا سحر کمتر از دوساعت فرصت خواب هست. میتوان استفاده کرد.

دلم میخواهد هر په بیشتر از سالی که گذشت و برنامه ریزی برای سال پیش رو بنویسم، اما عایا میشود دو سال را در یک پست نیمه شبی جمع نمود؟؟

 

 

خدایا هر چه دعای خیر، خوبان عالم به درگاهت میکنند، در حق همه مومنین و مومنات و ما مستجاب کن. 

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۴۷
Rose Rosy