همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

کرونامه

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۰۵ ب.ظ

ویرایشی از متن قدیمی، برای یک پیج، که بازخوردی نگرفتم

 

 

روزهای اولی که نه مدرسه ای در کار بود، نه کلاسی، و نه رفت و آمدی که من را از دست بچه ها نجات دهد!!!! مصداق یَقُولُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ بودم.
حضور همیشگی بچه ها در کنارم، تعطیل شدن همه فعالیت های دوست داشتنی بیرون از خانه، مواجهه نزدیکتر و سخت تر با درس و مشق پسرم، کشمکش های خواهر برادرانه، و مامان مامان گفتن  یکسره شان لرزه به اعصابم می انداخت.
بعد به "کَلّا لا وَزَر" رسیدم، راه گریزی نبود، تاثیر این نتیجه گیری را میشد در جیغ های ممتد و مکرر دخترکم، ناآرامی پسرم و صد البته در صدر آنها آشفتگی خودم دید. وقتی همسایه دیوار به دیوار میگفت در این شش هفت ساله، صدای بلند تو را نشنیده بودم، معلوم است خیلی سخت میگذرد؛ فهمیدم نتیجه گیری مان کاملا بلند بلند بوده است.
اما در نهایت و با تمام سختی ها، این روزها رابطه‌مان بهتر شده، رابطه شان با هم، هم! حتی درسهای پسرم هم روی روال افتاده است. حتی تر، احساس می‌کنم پسرم زیباتر و دخترم شیرین زبانتر از قبل شده اند، و من همه اینها را مدیون کرونا هستم.
کرونا فرصتِ با هم بودن را برایمان فراهم کرد. باعث شد راهی پیدا کنیم که در کنار هم، خوش باشیم.
 آن راه " الی ربک یومئذ المستقر" بود؛ و رب، همانی است که در روز خلقت، قطره ای از ربوبیت خودش در گل من چکاند تا مربی فرزندانم باشم. من در مقیاس مادرانه، رب فرزندانم هستم و باید استقرار و آرامششان نزد من باشد. پس هی نفس عمیق میکشیم؛ با هم نان و کیک میپزیم؛ تزیینات خانگی درست می کنیم تا خانه را برای اعیاد شعبان و رمضان آذین ببندیم؛ با روزنامه و چسب پهن، توپ درست می کنیم که به هم شلیکشان کنیم و بخندیم و ازین کارهای خوشحال کننده ی خانگی
دلم تنگ رفت و آمد است، اما می‌دانم صبح فردا، دوباره فقط منم و بچه ها، و خانه ی مان، که قرار است محل استقرار و امنمان باشد.
گفته بودم کرونا من را به یاد قیامت می اندازد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۰۵
Rose Rosy

و بشّر الصابرین

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۱۵ ق.ظ

اگر بخواهم تا رمضان سال آینده، به شرط حیات و توفیق الهی، چشم اندازی عملی برای خودم ترسیم کنم، قطعا بهبود و ارتقای روابطم با بچه ها در صدر اقدامات قرار میگیرند. 

و من ان شاالله از روز عید فطر، چله ی صبر میگیرم، به یاری خدا.

با خواندن هر روزه زیارت عاشورا.

صبوری را هر روز تمرین میکنم.

صبوری با بچه ها

صبوری با همسر

صبر بر گوشی دست گرفتن

صبر بر گرانی و تلاطمات اقتصادی

صبر بر خودستایی

 

و الان دارم فکر میکنم برای هر کدوم از اینها، چله صبر لازمه. 

همه با هم، شاید با چهل روز تثبیت نشه در من.

پس به امید خدا با چله صبوری و حوصله با بچه ها شروع میکنم.

 

یک کار دیگه هم که باید انجام بدم و خیلی مهمه، اینه که خودم رو ملزم به انجام کارهام بکنم و دنبال الزام بیرونی نباشم. اینطوری نباشه که برای کلاس حتما درس بخونم و در غیر این صورت نه،

یا یادگیری ها رو کلا منوط به قرار جمعی نکنم.

قرار خودم با خدا ، یک اجتماع عالی و بی نقص، به واسطه همگروهی بی نقص برام به ارمغان میاره. الیس الله بکاف عبده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۱۵
Rose Rosy

حبیب خدا

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۱۰ ق.ظ

خدایا شکرت که بعد از مدت ها، دوباره به خونمون مهمون اومد و خیر و برکت و رحمت با خودش اورد. بدون مهمون، زندگی یه چیز مهم کم داره.

امشب خواهرجان سومی، افطار خونه مون بودند.

و چه بارون بی سابقه و سیل آسایی بارید. شاید دو لیتر اب فقط اطراف پنجره تو سالن و زیر مبل ها جمع شده بود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۱۰
Rose Rosy

این مرد پایان ندارد

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۰۸ ب.ظ

این مرد پایان ندارد

 

زندگی جهادی سرباز اسلام شهید قاسم سلیمانی

سید علی بنی لوحی

 

 

حین خوندن این کتاب، بسیار اشک ریختم و حتی ضجه زدم.

خدا رحمتش کنه. دنیای بدون قاسم سلیمانی، واقعا دنیای بی رحم تر و ترسناک تریه. 

برای نسل ما، قاسم سلیمانی به جرئت تنها شهیدی و شاید از معدود شهیدانی بود که  قبل از شهادتشون میشناختیمشون و به ارزش وجودشون اونم فقط تا حدی اگاه بودیم. برای همین نبودش، خیلی دردناکتره. چون برکت حضورش رو حس کرده بودیم. 

همیشه به این فکر میکنم که الان کجاست و داره چی کار میکنه. 

و همیشه یادشون، چشمهام رو اشکباران میکنه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۸
Rose Rosy

صبح قدر

جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۲۱ ب.ظ

معلم قرانی میگفت بسه دیگه هر چی برای خودتون دعا کردید. از امام زمان خواستید براتون کاری انجام بده. این شب قدر، به جای اینکه از امام زمان بخواین مشکلات شما رو حل کنه، فکر کنید ببینید شما میتونید چه کاری برای امام زمان انجام بدین. یه لیست بنویسین از کارایی که قراره انجام بدین و یه باری از دوش امام زمان برداشته بشه.

 

مینویسم که یادم باشه:

صبوری، چیزیه که دنیا و آخرت خودم و بچه هامو بهبود میبخشه. صبوری چالش عمیق و شدید این روزامه. این سالهامه البته. 

صبوری، نیازیه که نرسیدن بهش، میتونه باعث دوری من از امام زمانم باشه. میتونه دل امام زمانم رو برنجونه. 

پس من صبر میکنم. من صبوری رو مشق میکنم، برای شادی دل امام زمانم. 

 

نکته دوم، انجام تدبر ها و سیر مطالعاتیه. به نیت اشنایی خودم و در مرحله دوم دیگران با روح قران، امامم زمانم .

سوم؛ دقت به نیت های اعمالم، و خالص کردنشون. برای رضایت خدا و اینکه هر کاری که میکنم، قدمی باشه برای نزدیک شدن به ظهور ان شاالله. 

 

قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین 

 

جمعه، ۲۱ رمضان ۱۴۴۱

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۲۱
Rose Rosy

خدا گم شده ام. پیدایم کن.

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۱۱ ب.ظ

دلم گرفته و باز منتظر یه خبر خوب، یه پیام هی موبایل رو چک میکنم.

متنی رو که نوشتم و بازخورد گرفتم و تصحیح کردم و دوباره فرستادم دو روز و نیمه که تیک seen خورده اما جوابی براش نیومده. که البته جواب نشنیدن برام راحت از جواب منفی شنیدنه.

حس " من به اندازه کافی خوب نیستم" خیلی ازار دهنده است. 

 

دلم گرفته، امشب اولین شب قدره و من بدبخت امروز دعوای شدیدی با پسرک کردم. لابد برای امادگی روحی شب قدر. 

حالا شب با چه رویی برم در خونه خدا و بگم ببخشید

خدا رو شکر که خدا مثل ما ادمها نیست وگرنه میگفت صبح که صداتو انداخته بودی تو سرت، فکر شب قدر نبودی؟؟!!

شب قدره و ما در خانه، نمیدونم چه طور میخوام صبح کنم. یا ندو ندو گفتن به بچه ها، با گریه نکن گریه نکن های سارا، نمیدونم.

کلافه ام. سردرگمم.

اصلا خود خود گم شده ام.

 

الم یجدک یتیما فاوی

و وجدک ضالا فهدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۱۱
Rose Rosy

بلاهت

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۵۰ ب.ظ

گاهی فورانات مغزم آتش فشان میکند، و احساس مغزمتفکر بودن بهم دست میده و بعد میفهمم به حکم زن بودنم نباید زیاد فکر کنم، زیاد ایده بدهم و زیاد بفهمم، 

قبلا خیلی ناراحت میشدم. از خدا شاکی میشدم که اگر قرار است نفهمم، پس چرا من را باهوش افرید.

الان هم که دارم مینویسم دارم اشک میریزم.

اما به جوابی برایش رسیده ام. خدا هر کس را با نقطه ضعف یا نقطه قوتش امتحان میکند.  به قول استادی، عصبانی نشدن برای کسی که ژنتتیکی آرام آفریده شده و اصلا نمییداند عصبانی شدن چه شکلی است، امتحان نیست! امتحان او شاید مثلا مال دوستی باشد یا چیز دیگری. قطعا عصبانیت نیست. 

و امتحان من، نفهمیدن است. فهمیدن و خود را به نفهمی زدن است. 

راستش هنوز نمیدانم هوش من قرار است کجای زندگیمان را بسازد. اما میدانم نقش احمق بازی کردن چه طور میتواند زندگی خودم، همسرم و بچه هایم را بسازد. 

شاهدش هم این پیام های من به رفیق جان

 

: تو یه جلسه ای شنیدم که از لوازم مهم مادر بودن، "بلاهت" است.
: باید یاد بگیریم بلاهت رو در وجودمون به وجود بیاریم، در حالی که دقیقا نقطه مقابلش درونمون فعاله، و همین باعث آشفتگی زیاد میشه
: بلاهت اختیاری منظوره.
: که باعث بشه عیب ها و اشتباهات را نا دیده بگیریم.

بنا به آیه وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا ۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ ۗ

: خانومه بهش میگفت بلاهت.
: البته اون این آیه رو نخوند
: و کلا یادم نیست چی میگفت! همین یه کلمه رو یادمه و اینکه اون لحظه حس اوریکا اوریکا بهم دست داد.
: و به نظرم توضیحاتش بیشتر و مبسوط تر از ایه مذکور هست‌
البته تمام این صحبتا با فرض اینه که دلیل نیازت به کاظم بودن، مثل دلیل من باشه

وگرنه که کلا صلوات بلند ختم کن.

تو این مایه ها که مثلا یه حرفی میشنوم، مثلا بچه یه خواسته داره، یا یه رفتاری میبینم، در کسری از ثانیه با خودم میگم حتما اینجوریه، آنجوریه، بعدش اینجوری میشه و لابد آخرش هم این طوری میشه، تااازه اون یکی بچه هم اینحور و اونجور و .... و یه رویداد ساده میتونه یه ذهن فعال رو برآشفته کنه. اما وقتی ادم بلاهت داشته باشه، هیچ تجزیه تحلیلی نمیکنه و تامام!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۰
Rose Rosy

دوست جان جانان

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ب.ظ

بعد از یک روز تلخ و پر از تنشی که گذروندم، صحبت واتس آپی با رفیق عزیزم، و یادآوری سوتی های دبیرستان، انقدر خندیدم که ماهیچه های شکمم منقبض شدند و درد میکردند. 

در اخر معلوم شد دوست جان هم مانند من روزگار رو پرنتش سپری کرده بوده و خنده و صحبت با همدیگه، دعای مستجاب هر دومون بود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۰۱
Rose Rosy

انرژی منفی، توهم یا واقعیت؟

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۳۰ ب.ظ

انرژی منفی یک تماس تلفنی میتونه ساعت ها گریبانومن و خانواده رو بگیره. تماسی که به ظاهر همه اش گل و بلبل و احوالپرسی بوده، امادحس منفی عجیبی نسبت به بهش پیدا کردم. 

داد زدن سر بچه ها، داد و بیداد کردن و تحمل نکردنشون از عوارض جدی این گونه تماسهاست.

به این فکر میکنم آیا این حس متفی دو طرفه است یا نه؟ طرف مقابل هم مثل من حالش بد شده و این انرژی منفی رو گرفته ، یا نه، خوشحال از صحبت های معمولی و حال و احوالی که کردیم، داره با بچه اش بازی میکنه و شارژه؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۰
Rose Rosy

توبه نامه

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۴۴ ق.ظ

و درست بلافاصله بعد از ثبت پست قبلی، قران رو باز میکنم که ختمم رو ادامه بدم و میخونم:

من کان یریدالحیوه الدنیا و زینتها نوفِّ الیهم اعملهم فیهاو هم فیها لا یُبخسون. اولئک الذین لیس لهم فی الاخره الا النار و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون. هود ۱۵،۱۶

آن هایی که زندگی دنیا و زرق و برقش را میخواهند، نتیجه تلاششان را همینجا کامل به انها میدهیم و در این دنیا چیزی از حقشان کم گذاشته نمیشود. آن ها کسانی اند که در آخرت، آتش نصیبشان است و بس. تمام فناوریهای مادیشان به هدر رفته و همه کارهایشان بی اثر است.

نقطه.

خدایا غلط کردم. نقطه.

 

 

خدایا نمیگم نمیخوام اونایی که گفتم‌. اگر اونایی که گفتم و خواستم دنیاخواهیه و نتیجه اش آتش، خدایا من تو رو میخوام و رضوان تو را.

اما اگر تداخلی با خداخواهی و آخرت اندیشی نداره، دمت گرم که براورده میکنی. به جان خودم اگه راضی باشم یه وجب از قصرهای بهشتیمو با هزار برابر این خونه ها و مال دنیا عوض کنم. 

 

خدایا حس "غلط کردم" سرتا پام رو فرا گرفته

 

الهم لا تجعل الدنیا اکثر همّنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۳:۴۴
Rose Rosy