همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

خدایا کمکت رسید و خیلی چسبید. متشکرم

چهارشنبه, ۲۴ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۰۰ ق.ظ

دیشب، ساعت سه و بیست دقیقه بامداد، به طرز معجزه آسایی کار نوشتن مقاله تمام شد.قشنگ دست های ملائکه را دیدم که چطور کار پیش رفت و انجام شد. 

با ارزیابی از توان خودم و حجم کار، دو سه روز دیگه وقت لازم داشت. اما الحمدلله رب العالمین درخواست کمک کتبی و شفاهی موثر بود و کار انجام شد.

نمیدانم ارائه این مقاله، چاپش و ... چه تاثیری در دین و دنیایم خواهد گذاشت. امیدوارم که خیر و برکت ماندگار برایم داشته باشد و باقیات صالحات باسد

چند شب پیش که در چیستی، چرایی و چگونگی کار درمانده بودم، قرآن را باز کردم، آمد:

قل ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین

دلم گرم شد. 

من به نوشتن این مقاله خودم را متعهد کرده بودم. با استاد حرف زده بودم و باید انجامش میدادم. 

شکر خدا که دستم را گرفت و کشید و کار انجام شد. 

اگر بخواهم دکتری شرکت کنم، چاپ این مقاله، جا پایم را محکم تر میکند. 

یا اگر بخواهم کاری انجام دهم هم همین طور. 

برای خودم و اشنایی با موضوع ماشین لرنینگ هم مفید و راه نما بود. 

 

حالا منتظر کامنت استاد هستم، 

 

این را بگویم که 

خدایا کمکت رسید و خیلی چسبید. متشکرم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۰۰
Rose Rosy

هدف گذاری ۳۵ سالگی

شنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۱، ۱۲:۲۱ ق.ظ

پارسال لیستی از کتبی که قرار بود بخوانم را لیست کردم و انجام ندادم. 

سعی میکنم تا پایان امسال کتاب نخوانده از مدرسه قرآن در کتاب خانه ام نداشته باشم. 

تدبرم را ادامه میدهم ان شاءالله. مطالعه یک دور المیزان هم تمام میشود.

 

سعی میکنم علاوه بر روزه های قضای امسال، تعداد روزه های قضایم را از ۱۱۵ به ۱۰۰ کاهش دهم. 

به امید خدا در پایان سال ۱۴۰۱، در زمینه علم داده و هوش مصنوعی در صنعت بیمه، حرفی برای گفتن داشته باشم. بتوانم ازش پول در بیاورم.

 

بتوانم ارتباطاتم را مدیریت کنم. به هر ارتباط به چشم فرصت رشد دو طرفه و چند جانبه نگاه میکنم و سعی میکنم با ارتباطات به چالش جدی کشیده نشوم. 

سعی میکنم از کسی کینه به دل نگیرم. حرف، رفتار یا حتی نبودن کسی را قضاوت نکنم و به فال نیک بگیرم. 

با بچه ها صبوری! که این را ، مانند همه ی بقیه، به خداوند واگذار میکنم و ازش میخواهم راه را برایم هموار کند. 

با کمک و یاری خدا سعی میکنم نظم را بیشتر از قبل در خونه و زندگی برقرار و حفظ کنم. 

دعا در حق همسایگان، به منظور ادای حق همسایگی و احسان به آنها

 

مداومت بر دعای الهم کن لولیک... برای تشرف به خدمت حضرت حجت ان شاالله و گرفتن دستور زندگی و کسب تکلیف از ایشان. 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۲۱
Rose Rosy

سلام ۳۵ سالگی

شنبه, ۲۰ فروردين ۱۴۰۱، ۱۲:۰۲ ق.ظ

سال ها پیش به هنگام بهار
نغمه ای زمزمه شد
آسمان غرشی از عرش نمود
آفتاب تابشی از شرق نمود

جلوه ای می‌آمد
و چه زیبا و متین
و چه آرام و وزین
پری تازه شکفته
غنچه را طی می‌کرد

او که راضی بود به هنگام فرود
او که مرضی بود به هنگام ورود
او که آوای خوش مستی داشت
در میان گره کوله ی نور

او که امروز شبی پیدا شد
و در آن وقت به یکباره سحر برپا شد

مژده دادند که دلداده مهی پیدا شد
مژده دادند که شیرین سخنی پیدا شد
مژده دادند که در اوج بهار
دلبری، سرو قدی پیدا شد*

 

این شعر را ۱۹ فروردین ۱۳۹۹ برای خودم گفته بودم. چه سر خوش بودم. همان موقع هم کلی خندیده بودم به خودستایی و خودشیفتگی امlaugh و امسال بعد از هجده سال تایپش کردم و برای تجدید خاطره به زهرا فرستادمش، و برای خنده برای آزاده.

 

الان که نوشتن را شروع میکنم ۱۱ دقیقه تا ورق خوردن تقویم و گذشتن از روز تولدم مانده است. 

تولدی که برایم یک روز رویایی است، همانطور که قبلا گفته ام یک روز آفتابی با آسمان آبی و برگ های سبز تازه درختان است. پر از هیجان بهار و هوای لطیف فروردین. 

هر چند بنابه گزارش هواشناسی، آلوده ترین شهر جهان باشد و شاخص آلودگی ۵۰۰ باشد و از طوفان گرد و خاک در حال خفه شدن باشیم و نتوانیم از خانه تکان بخوریم و این طور چیزا. 

 

متاسفانه و متاسفانه و متلسفانه هنوز چشم انداز روشنی از یک سال آینده ندارم. 

سال جدید شروع شد و ۲۰ روزش گذشت

تولدم هم سپری شد

ماه رمضان هم شش روزش گذشت

همه ی شروع های عالی یک جا جمعند و من هنوز دعا میکنم: خدایا من را به راهی هدایت کن که تو برایم میپسندی و انرا برایم هموار کن. 

 

میدانم میخواهم مقاله بنویسم (دارم مینویسم) و این برنامه دو هفته آینده من است.

میدانم میخواهم تدبرم را پیش بروم و این برنامه مستمر چند سال آینده ام است. 

میدانم میخواهم زبان پایتون بیاموزم. برنانه نویسی ام را تقویت کنم و مهارت های ماشین لرنینگ ام را تقویت کنم، اما چگونه، نمیدانم

و اینکه آیا این همان کاریست که باید بکنم، نمیدانم. 

اینکه در سال جاری وقتم را برای دکترا بگذارم یا نه، نمیدانم. 

یا هملن کنکور ارشد را بدهم و مشغول شوم، که حس خوبی ندارم به اینکار. حس برگشت خوردن و پس رفت. 

 

اگر دل همسرجانم رضایت بدهد، با مقاله ای که ان شاالله دارم مینویسم، و کمی مطالعه برای کنکور، میتوانم کنکور دکترا شرکت کنم و موفق شوم. 

مرکز مطالعات مجلس هم فرم ثبت نام پر کرده ام و دوست دارم آنجا پذیرش شوم. هر چه خیر است ان شاالله. 

 

 

خدایا دارم پیر میشم و از چه کنم چه کنم خسته شدم. لطفا من را طوری که یک خنگ متوجه شود راهنمایی کن. 

 

ساعت، دو دقیقه بامداد را نشان میدهد. تقویم از ۱۹ فروردین ۱۴۰۱ ورق خورد... 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۰۲
Rose Rosy

همان همیشگی

جمعه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۳۵ ق.ظ

یک عالمه حرف دارم که همه شان تکراری است!

 

و مانند نشخوار در ذهنم تکرار می‌شوند.

حتی در صفحات وب و هم تکرار می‌شوند

بدون آنکه به نتیجه قابل قبولی برسند.

هزار تا فکر انجام نداده، هزار تا ایده ای که راه رسیدن بهشان را بلد نیستم،

و هزار تا اما و اگر، 

و میدانم این حال، در این سن، اصلا مطلوب نیست.

 

انگار که ذهنم، وقتی شروع به فعالیت می‌کند، همیشه یک سفارش واحد به گارسون میدهد: همان همیشگی

و از حفظ، مانند چرخ عصاری به دور خودش میچرخد؛

بدون آنکه فکر امروز نسبت به  فکر دیروز، نتایج ویژه و جدیدی به ارمغان آورده باشد. 

 

پای  همتم می‌لنگد، میدانم!

چند وقت است تصمیم دارم ویدیوهای همایش یادگیری ماشین را ببینم و ندیده ام؟ از ترس نفهمیدن!

چند وقت است TAB های مربوط به یادگیری ماشین و هوش مصنوعی و پایتون در مرور گر گوشی ام باز اند، به امید آنکه دوره هایش را ببینم و تمرین هایش را انجام دهم و متن هایش را بخوانم؟

باز هم از ترس نفهمیدن، سراغش نمی‌روم

از هوش مصنوعی، فقط آرزو کردنش را بلدم انگار

فقط مطالب سطحی اندر فوایدش را میخواهم بخوانم، چون نیازی به عمل ندارند، چون راحتند. 

 

 

الحمدلله رب العالمین

 

این که مشکل کار، همت من و عمل من است را حین نوشتن این متن فهمیدم.

تا قبل از این فکر میکردم نمیدانم باید از کجا شروع کنم، تنها هستم، به جایی لینک نیستم، همسرجان جلوی پیشرفتم را گرفته، بچه ها نمیگذارند تمرکز کنم، ننه من غریبم و این حرف ها!

الان فهمیدم خود خود من ام.

 

و من انشاالله میتوانم.

به یاری خدا

همتم را بلندتر میکنم

عزمم را جزم تر میکنم

و میتوانم. 

 

خدایا دستم را گرفته ای، دمت گرم، حالا لطفا کمی رو به بالا بکش و بلندم کن. متشکرم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۳۵
Rose Rosy

این یک درخواست کمک کتبی است

چهارشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۱، ۰۳:۳۷ ق.ظ

در آستانه ۳۵ سالگی

هنوز هیچ کاری نیست که بگویم ای ولللل. این دقیقا همانی است که باید باشم!!

هر کاری که میکنم فکر میکنم برایم کافی نیست. از من بیشتر از این بر می آید.

و نمیدانم این خوب است یا بد

هنوز نمیدانم در آینده میخواهم چه کاره شوم

 

به شدت در راه درس و مقاله و دکتری احساس تنهایی میکنم

مقاله نوشتنم مانده

در راهی قدم گذاشته ام،که تنهایم. بلد نیستم

و بارهد گفته ام که من ادم تنهایی کار کردن نیستم

البته تجربه کارهای موفق دارم

تنهایی ترجمه

 

اخ که کاش استادم خانم بود

 

 

حرف زیاد دارم

و حتی حوصله و انگیزه تایپ کردن ندارم

چه بگویم که تازه باشد

 

خدایا

من میخوام این مقاله را بنویسم. 

خدایا من تنها هستم و بلد نیستم و گیج هستم. 

خدایا لطفم کمکم کن. 

ممنون و متشکر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۰۱ ، ۰۳:۳۷
Rose Rosy

کرونا با روابط فامیلی چه کرد

سه شنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۱، ۰۸:۲۲ ق.ظ

نمیدانم همه اش تقصیر کروناست یا دلخوری صاحب خانه از مادرشوهر من، یعنی خواهر خودش هم موثر بود یا نه،

به هر جهت، دیروز عید دیدنی ای رفتیم که فقط کم مانده بود از آنها بابت رفتنمان به خانه شان عذرخواهی کنم. 

ببخشید که اومدیم خونه تون!!

 

تمام مدت به کرونا، ضرورت مراعات، پرهیز از رفت و آمد، بیشعوری! ادمهایی که رعایت نمیکنند، (ما را نمیگفتند لابد، چون گفتند دور از جون!!) فوت افراد مختلف، حق الناسی که به گردن رفت و آمد کننده است، پشیملنی که برای رفت و آمد کننده بر جای خواهد ماند و ... صحبت بود. 

در چند نوبت مختلف، توسط اعضای مختلف خانه. 

 

فقط کم مانده بود بگویند بیشعورها پاشین از خونه ما گورتونو گم کنید. 

 

که به نظرم گفتند. در دلشان به همین رکیکی. 

و در روی ما، با لفافی از مضرات و خطرات کرونا. 

 

هعععی

این نیز بگذرد. 

ولی واقعا حس وحشتناکیه. که مهمان باشی و حس کنی به شدت خودت را به صاحب خانه تحمیل کرده ای

 

 

پ.ن. شرمنده ام از اینکه روزی که نرگس خانه مان بود، این احساس را بهش منتقل کردم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۱ ، ۰۸:۲۲
Rose Rosy