عهد قدیم
چی شد یادم رفت عهدم رو با خودم که وقت بیداری پسرکم هرگونه کامپیوتر و امثالهم ممنوع!
این دو سه روزه که سرم مدام تو تبلت بود بابت خوندن رمان مزخرف بسیار سرگرم کننده ی بسیار طولانی، «مامان تبلتتو ببند» های پسرک عذاب وجدانم میداد و اما حرص دونستن اینکه الان چی میشه باز منو میکشوند سمت ماسماسک!
تجدید پیمان میکنم با خودم، که دیگه وقت بیدار ی پسرکم سرم نره تو اون دستگاه مسحور کننده ی اعتیاد آور. که میدونم مدیونم اگر غیر از این باشه. مدیون لحظه های پسرکم که باید با من پر بشه، با منی که حواسم بهشه و باهاش بازی میکنم، نه اینکه فکرم پیش رمان نیمه خوندمه.
دیگه رمان نمیخونم.
مخصوصا دیگه از این رمانای صد من یه غاز ریخته کف اینترنت نمیخونم.
اینو نوشتم که یادم بمونه من، من مادر ، من مرضیه که کلی اصول و ارزش دارم برای خودم، حیفم که حتی لحظه ای از عمرم رو بدم بات این مزخرفات بعضا گناه آلود نویسنده های بی نام و نشان و بی هویت. یا حداقل با هویتی بسیار دورتر از هویت مذهبی و دینی من.