همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

به امید یه هوای تازه تر

چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۰۹ ق.ظ

موبایل مغزمو به وضوح داغون کرده. راحت طلب و همه چی کوتاه و مختصر و تصویری. حوصله ی خواندن های طولانی رو ندارم

البته مطلب جذابی ندارم که بخوانم.مطلب های غیر جذاب ولی مفید رو هم اهرم فشار ندارم که بخونم. 

من اگر دکترا نخونم، اگر تو رشته ام موفق نشم ، اگر اون طور که ارزومه کارم خارج و زندگیم اینجا نباشه، سی سال بعد واقعا خودم رو نمی بخشم. اگر زنده بودم.

کما اینکه همین الان هم از خودم تاراضی ام و هی ناراضی ام و هی با نرضایتی از وضع موجود پناه میبرم به موبایل. 


تو ذهنمه یه پیج اینستاراه بندازم. واسه ترجمه و پروژه های اماری. برنامه نویسی R و نتلبم رو هم قدی کنم بزارم تنگش. 

ان شاالله که با وجود دخترم و مشقای پسرمو رسیدگی به زندگی فرصت هم فراهم میکنم برلی این کار.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۹
Rose Rosy

رقیب هرگز نیاسود

سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۳۷ ب.ظ

با دیدن عکس های کنفرانس خارجی همکلاسی و رقیب تحصیلی البته یک ترمه ی ترم اول ارشد، به وضوح پاهام یخ کرد و قلبم یه جوریش شد. حسودی نیست. غبطه است. منم دلم میخواد خب ئه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۷
Rose Rosy

فراری

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ب.ظ

دارم از خودم فرار میکنم. اینو مطمئنم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۱
Rose Rosy

نیش عقرب...

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ب.ظ


تو مثل عقربی میمونی که تا تکونش میدی میگزه. 

ممنونم. تعریف جامع کامل و منصفانه ای از من کردی.

بهترین جواب بود در واکنش به حرف اعتراض امیز من که من به اندازه این بچه ها هم پیش تو اعتبار ندارم.

جمعه، اتوبان قم-تهران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۷ ، ۲۳:۵۱
Rose Rosy

انسان باش

پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۲۰ ب.ظ

خیلی برام پیش اومده که با خودم گفتم یادم باشه وقتی مادرشوهر شدم این کارو نکنم.

نه اینکه مادرشوهرم بد باشه، که عموما بد وجود نداره. اتفاقا خیلی هم مهربون و نازنین و دلسوز هستند. فقط بعضی حساسیت هاست که گاهی در تنگنا قرارم میده. مثلا توصیه به کوتاه نکردن موی دخترک، در حالی که همیشه به خواهرجان سفارش میکردند و احیانا میکنند که حتما موی دخترا رو کوتاه کنند که جلوی رشدشون رو میگیره.

یه مورد دیگه دقیقا سرزده و تقریبا سرزده اومدنه، که واقعا توی فشار بدی قرار میگیرم و خجالت زده میشم گاهی از نامرتبی و کثیفی لاجرم خونه به خاطر بچه ها. چون حساس هم هستند به تمیزی و گرد و خاک و اینا واقعا اذیت میشم. 

بعد با خودم فکر میکنم به فرض که یادم بود! و این نکات رو رعایت کردم. از کجا معلوم که دست تقدیر و تنبیه! الهی شرایط رو جوری رقم نزنه که عروسم از چیزهایی ناراحت بشه و بهشون حساس باشه که من یا روحمم خبر نداشته باشه، یا اوتقدر به اون رفتار عادت کرده باشم، یا از نظرم درست باشه که نتونم تغییرش بدم؟

اینحاست که فرمودند که از مکافات عمل غافل مشو.

و انسان باش لطفا. و باید سعی کنم به قول معصوم علیه السلام پرداختن به عیوب خودم من را از عیوب دیگران باز دارد .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۷ ، ۱۸:۲۰
Rose Rosy

خدایا میشه قبل از اینکه دیوونه بشم یک راه خوب و مورد رضایت خودت و راضیه مرضیه پیش روم بزاری، دریچه ای به سوی اینده ی شغلی ام مثلا.

تا چند ماه پیش فکر میکردم مسیرم دکتراست و درس دادن و پژوهش. الان اما

همسر جان تا اسم دانشگاه هم میاد حرفو عوض میکنه یا مخالفت میکنه

هزینه های اپلای و تحصیل در خارج هم وحشتناک بالا رفته، مثلا هزینه هر ترم دانشگاهی رو که صفحه اش مدت هااااا بود تو اکسپلوررم باز بود نگااه کردم، هر ترم ۶۷۰۰ دلار کانادا. میکنه به عبارتی... راستی دلار چنده؟! ده تومن هم باشه که نبست، میشه ترمی شصت میلیون تومان! هزینه اپلای و ترجمه و تافل و بلیط و ویزا و مصاحبه و کوفت و زهرمار بمااااند. 

چند باریه خواب میبینم اپلای شدم همینجوری. دیشب که خوب دیدم پذیرش شدم و بعد فهمیدم هزینه هر ترم صد میلیونه. خواب بیراهی نبود.

از گیجی و سردرگمی های انتخاب مسیر اینده همین بس که همزمان که تب دانشکده مذبور باز است، تب بعدی سایت خرید لوازم هنری است، چند روزیه به فکر یادگیری و انجام تریکو بافی افتادم! تب سوم صفحه وبلاگه، که خودمو از بین این دو راه نجات بدم و به راه سوم: بیان احساسات روی بیارم.

البته این حرفای گنده تر از دهنم (کار هنری، دکترا، شغل، آینده!) همه اش مال بیداری شبانگاهی، بعد از خواب همه اهالی خانه است و گرنه فردا صبح که بین شلوغی و نامرتبی خونه و جیش کردن دخترک و شستن رختخواب نجس اش و درخواست های ریز و درشت پسرک و رسیدگی به امور منزل گیر کردم، غلط میکنم ازین فکرا بکنم.

* این غلط رو میکنم ولی. همیشه فکرم مشغول این مقوله است. از شیرینی دخترکم لذت میبرم. زندگی را دوست دارم. اما این میزان فعالیت برام کافی نیست. نیاز روحی شدید به کسب درامد از طریق رشته تحصیلی ام دارم. 


* چند لحظه بعد نوشت* از اتاق فرمان خبر رسید که رشته ما استثنائا تا جایی که دیدم تنها رشته ایه که هزینه اش ترمی ۱۳هزار دلاره. راضی به زحمت نبودیم. یه دقیقه اومده بودیم خودتونو ببینیم از صبح تو آشپزخونه اید. با تچکر.

در همین راستا یاد جوک اون پیرزنه افتادم که با نگرانی رفته بود از ستاره شناسه پرسیده بود گفتین خورشید چند وقت دیگه خاموش مبشه؟ گفتع بود فلان میلیارد سال دیگه. میگه اخیش خیالم راحت شد فکز کردم گفتید فلان میلیون سال دیگه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۱:۲۱
Rose Rosy

این ستاگرام لهنتی

سه شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۵۲ ق.ظ

حالم از خودم از اینستاگرام از گوشی و غیره به هم میخوره، وقتی به خودم میگم نه! امشب نه! و باز میبینم ساعت ده دقیقه به یک شد و من بیست دقیقه ایه دارم تو صفحاتی که هیچ ربطی به من و فرهنگ و اعتقادات من ندارند پرسه میزنم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۰۰:۵۲
Rose Rosy