همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

برنامه ریزی

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۵ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۵
Rose Rosy

مرور

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ

دوست دارم فرصت کنم و بنشینم سر تک تک کلاس های دوران کارشناسی

همان ها که هر کدامشان برایم یک مصیبت بود!

دوست دارم بنشینم و این بار با انگیزه، با علاقه و با غنیمت شمردن فرصت، همه ی زیر وبم درسها را یاد بگیرم

این اتفاق برایم میافتد ان شاالله

من درسهای دوران کارشناسی را به خوبی یاد خواهم گرفت. خدا رو شکر که به سادگی و به طور غافلگیر کننده ای این امکان برایم فراهم خواهد شد.

خدایا سپاسگزارم

سپاسگزارم

سپاسگزارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۸
Rose Rosy

چشم پوشی

چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ

من نمیتوانم ذهنیت و طرز فکر دیگران را عوض کنم، حتی اگر یقین داشته باشم اشتباه میکنند و حتی اگر نزدیک ترین فرد زندگیم باشد.

پس مسوولیت من چیه این وسط؟

حرفت رو بگو، و بگذر. 

نه با بحث، نه با جدل، نه توضیح، نه مثال مواقع مشابه، نمیتوانم او را متوجه کنم. چون نمیخواهد.

پس بی خیال باش و حساسیتش را درک کن. 

بگذر، مثل همیشه.

خودت عامل باش به ایه ای که میخواهی او را وادار کنی به عمل به ان: وعفوا والیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۳
Rose Rosy

یار مهربان

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ

باید تمرین کنم هربار که بی حوصله میشوم، دلم استراحت میخواد، بی کار میشوم، اصلا هر چه میشوم و دستم میرود به سمت تبلت، عادت کنم و دستم برود سمت یک کتاب.

ان شاالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۲۰:۰۱
Rose Rosy

راضیه مرضیه

شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۳۲ ب.ظ

گاهی نمیخواهی و میشود

و گاهی میخواهی و نمیشود.

و جز خدا کسی نمیداند که هم آن شدن برایمان خیر است و هم این نشدن.


خدایا به ما توفیق بده با دل خوش، با رضایت کامل، و بدون ذره ای کج خلقی اراده ات را بپذیریم و راضی باشیم به رضایت و صلاحدید تو.

در حرف، میدانیم که جنبنده ای بدون اذن تو نخواهد جنبید و قطره ای فرو نخواهد افتاد. میدانیم که هر چه تو برایمان رقم بزنی، بهترین است برایمان.

اما در عمل ناگهان کج خلق میشویم و بی حوصله، که آنچه دوست میداشتیم نشده است. و فراموش میکنیم که احتمالا تو زمزمه کرده ای: باشد بنده ی من. اما من برای درخواستت وقت بهتری در نظر دارم. اندکی صبر.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۲
Rose Rosy

فانی

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ب.ظ

وفتی خبر فوت کسی را میشنوی که به اقتضای اندیشه ناقص بشر بودنت فکر میکنی نابهنگام بوده، عجیب در هم میروی.

اگر من جای او بودم ، بچه ام چه، همسرم چه، خانواده ام...

اگر من جای بازماندگان بودم چه...

و عجیب تر انکه خیلی زود فراموش میکنی و دوباره میچسبی به دنیا. به دنیای گذرایی که خوب میدانی چقدر گذراست اما یقین چیز دیگری است.


امروز خبر فوت مادری را شنیدیم که دختر چهارساله اش، و دو یادگار نوجوان خواهرش را که از بچگی بزرگشان کرده بود ، گذاشت و از دنیا رفت.

به همسرش فکر میکنم که داغ دو همسر را طی ده دوازده سال چشید.

به مادرش که دختر اولش را چند سال پیش از دست داد. چهلم همسرش همین چند روز پیش بود و امروز تنها دخترش را به خاک سپرد.

به بچه های خواهرش که از بچگی او را مامان صدا میکردند و دوباره از نو یتیم شده اند.

به دختر چهارساله اش که ...

از دنیا چه دیدیم که این همه به ان دلبسته ایم؟!! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۴
Rose Rosy

شش سال بودنمان

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ق.ظ

زندگی مشترکمان شش ساله شد.

شش سال در کنار هم زندگی کردیم. نرم نرمک هم را شناختیم. بیشتر و بیشتر.

اول راه فکر میکردیم همدیگر را خوب میشناسیم. بهتر از هر کسی. اما کافی نبود. ما برای زندگی مشترک عاشقانه، به شناخت عمیق تر و وسیع تر نیاز داشتیم و البته درک متقابل بیشتر.

این سالها، همسری کردیم. 

و الحمدلله که نسبت همسریمان در پایان سال ششم زندگی مشترک، و بعد از ده سال آشنایی، قوی تر و عاشقانه تر از سال پیشمان است. و سال پیش بهتر از سال قبل تر آن و ...

الحمدلله علی کل نعمه.

الحمدلله به خاطر همسری چون او.

الحمدلله به خاطر تاهل.

الحمدلله به خاطر هر لحظه با هم بودنمان ، برای عشق و محبتمان.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۵:۵۱
Rose Rosy