همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

خانه تکانی مجازی!!!

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۵۹ ب.ظ
خانه میتکانیم، اما خونه همچنان سرسخت سرجای خودش ایستاده و تکون نمیخوره!!!

قرار بود وقتی بچه خوابه، کدوم کارا رو بکنم که در بیداریش نمیشه، یا با خون جگر میشه؟....؟ اممممم؟
قطعا قرار نبود میخ بشم پای سیستم! ..... بود؟... امممممم....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۹
Rose Rosy

ترتیب

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۵۱ ب.ظ

وقتی با چند مطلب آماده در ذهن، میای پشت سیستم و اونقدر غرق خوندن نوشته های دیگران میشی که مطلب خودت یادت میره، 

و وقتی این موضوع بارها و بارها و بارها تکرار میشه، به این فکر میکنی که آیا وقتش نرسیده که اول بنویسی و بعد بخوانی؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۱
Rose Rosy

تلنگر

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ق.ظ

چه خوب بود که مادرانه های بی انجام یه «زن» رو خوندم. زنی از جنس خودم. زنی که زنانگیشه و زایندگیش. زنی که به قول خودش مثل درخته، باید بار بده.

چقدر اشک ریختم برای فرشته های کوچکش که نیامدند. چقدر اشک ریختم برای حس مادری زیبایش که به لمس نکشید.

چقدر اشک ریختم و چقدر از خودم و خدای خودم شرم کردم به خاطر این همه ناسپاسی خودم.

به خاطر اینکه وقتی خط دوم صورتی رخ نشان داد، به همسرم گفتم «بدبخت شدیم»

به خاطر هق هق گریه هایی که از نخواستنش میکردم.

به خاطر مسافرتی که با آغوش باز رفتم، بلکه بیفته!

به خاطر غصه هایی که برای ارشدم خوردم. که جان مادر، اگر دیرتر آمده بودی، بیش از اینها منتظرت بودم.

بعد اونوقت، یه کسی در همین شهر ما، یه کس کیه؟ هزاران «زن» در شهر ما و دنیای ما هستند که چشم انتظار خط صورتی کم رنگ هستند. که سالهاست دلشون لک زده برای دیدن خط دوم صورتی کمرنگ.

پسرم رو عاشقانه تر بغل میکنم. 

به اینکه خدای مهربونم، جواب ناسپاسی های من رو با مهربونی تمام داد. 

که حتی ذره ای از اون ماده سمی، وارد بدن گل من نشد و به موقع دنیا آومد. یعنی دنیا آوردنش.

اون وقت من، من بی چشم و رو وناسپاس، بازم ناراحت بودم که چرا سزارین شد! 

منی که باید سرم روب ه سجده شکر میگذاشتم زمین و تا قیام قیامت سرم رو بلند نمیکردم، ته دلم از موهای صورت نوزادم، از کم وزنی و نازیباییش دلم میگرفت.

منِ  ناسپاس بی لیاقت، گاهی داد میزنم سر فرشته ی کوچکم، که چرا پایش رفته روی موهایم. چه طور میتونم این قدر بی چشم و رو باشم؟!!!

گاهی بی حوصلگی میکنم، در حالی که میتونم صبورتر باشم. میتونم و باید!


چه بد بنده ای هستم من.

چقدر دلم میخواد به اندازه این تقریبا سه سال گذشته، که هر لحظه ام لحظه های مادری بوده، از خدا معذرت بخواهم. از خدا ممنون باشم.

چقدر دلم میخواد گریه کنم و توبه کنم.

خدایا من رو ببخش

خدایا ممنون که امشب، این وبلاگ رو پیش روم گذاشتی.

خدایا ممنونم که بی هیچ منتی، بدون اینکه حتی زحمت دعا کردن رو به خودمون بدیم، یه خلق جدید در من به وجود آوردی، اون رو پروروندی، به بهترین شکل. بعد یه تلنگر بهم زدی. که بیدار شو و شکرگزار باش. که اگر ما بخواهیم، همین الان که 37 هفته رو مادر بالقوه بودی، میتونیم به اشاره ای این مادری رو ازت بگیریم. یا میتونیم جزای این همه ناسپاسیت رو با کمی نقص در سیستم بی نقص آفرینش بدیم.

اما خدای مهربون من، با اینکه دید من هنوز بیدار نشدم، باز هم مهربونی کردی. باز هم مهربونی، باز هم من ناشکری کردم. 

میدونستم خدای ما چقدر بهمون لطف کرده. این خلق بی نقص رو بهمون عطا کرده. این موجود مهربون دوست داشتنی رو از وجودمون به خودمون بخشیده. 

ولی هیچ وقت مثل امشب بیدار نشدم . 

مثل امشب اشک ندامت نریختم. 

که اگر بی توبه از دنیا میرفتم، بی شک عذاب خداوند، برای ناسپاسان مهیا است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۲۵
Rose Rosy

تحت تعقیب

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۱۹ ق.ظ

خوشم میاد همه چیز در نت تحت کنترله! تحت کنترل سازندگان و گردانندگانش البته!،

با لپ تاپ یه چیزیو سرچ کردی، بعد تو تبلت یه گزینه داره به نام دستگاه های دیگر، همه سرچات رو نشون میده!

میری یاهو ازت میپرسه مکان یاب فعال شود، میگی نه! بعد یاهو که باز میشه دمای تهران و وضعیت آب و هواش رو نشون میده!،

مملکته دارن؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۱۹
Rose Rosy

کوه

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۲۰ ب.ظ

برای داشتن حال خوب، هیچ تجهیزات خاصی لازم ندارم. 

فقط کافیه کوه ها پیدا باشند.


به همین سادگی، و به همین نادری!


با امروز فکر میکنم میشه 3 یا چهار روز در این بیش از 5 ماه حضورمون در این خونه، که این وقت روز، کوه ها شفاف پیدا هستند. همیشه به ساعت 9 صبح نرسیده ناپدید میشن یا در مه غلیظ آلودگی، محو میشن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۰
Rose Rosy

بچه داری

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۵۵ ب.ظ

بچه داری تمرین سخت صبوریه. تمرین خیلی خیلی سخت، و در عین حال خیلی خیلی شیرین.

ملغمه ایه این بچه داری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۵
Rose Rosy

بغض فروخفته

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۵۴ ب.ظ

هررر وقت اسم کارشناسی ارشد، فوق لیسانس، کنکور، دانشگاه، بیمه، آمار، پایان نامه، حتی اسم خیابون بهشتی، عباس آباد، بخارست یا حتی تر هفت تیر!!!!! میاد ، بغض گلوم رو میگیره. 

خدایا کمکم کن درست بگذرم از این روزها. 

خدایا دل بزرگ به من بده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۴
Rose Rosy

گلم

شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۴۲ ب.ظ
درختچه بنجامین فیکوسیمون داره لخت میشه. با افتادن هر برگ، انگار تکه ای از من کنده میشه و زمین می افته.
حس دکتری رو دارم که مریضش زیر دستش تلف میشه.

باید تقویت کننده بریزم براش. همین امروز انشاالله.

من عید یه درختچه بنجامین فیکوسی خواهم داشت که پررررر از برگهای سبز تازه است. 
انشاالله
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۴۲
Rose Rosy

من چو منم...

چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۰۲ ب.ظ

وقتی برای کبوترچاهی ها و یاکریم ها غذا میریزم و نمیخورن، بهم برمیخوره! دلم میگیره.

چینین آدمی هستم من!!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۰۲
Rose Rosy

تبلت

سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۵۳ ق.ظ

ساعت نزدیک 3 صبحه

بی خوابی به جذابیت  تبلت اضافه شده و این بلا رو سر من آورده!


فردا صبح که پسرک براى بیدار کردنم قوقولی قوقو خواهد کرد قیافه ام دیدنی خواهد بود!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۵۳
Rose Rosy