همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

آشتی کنون در سونوگرافی

دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۲، ۱۲:۳۹ ق.ظ

یکی از دعاهای ثابت یک سال اخیرم مستجاب شد، به لطف و کرم خداوند باری تعالی

جاری خیلی اتفاقی و بامزه در مرکز تصویربرداری پزشکی دیدم. هر دو در صف انتظار بودیم. وقت زیاد بود و بچه ها نبودند و بهترین فرصت برای حرف زدن. 

رفتم سلام کردم و گفتم مزاحم نیستم؟ و پیشش نشستم. 

کمی گرم تر از دو روز قبلش بود که تو مسجد جلو رفته و سلام داده بودم. 

کمی از این در و اون در و بچه ها و کلاس تابستونی و ... صحبت کردیم. .

تا نوبت من شد ، کارم انجام شد و برگشتم. قاعدتا باید خداحافظی میکردبم. کناری کشیدمش و گفتم این مدته دلخوری بوده، هر دو طرف دلخور بودند، یه کم حرف زدیم

الحمدلله رب العالمین جرفهای خوبی زدیم. خدا کمک کرد و بدون تنش، بدون استرس حرف دلمون رو زدیم‌. دلخوریامونو گفتیم. یاد روزای خوب گذشته کردم. گفتم ما روزای خیلی خوبی با هم داشتیم. حیفه اینجوری دلخور.  دور از هم باشیم. 

سعی کردم سوتفاهم ها رو برطرف کنم. دلخوریهای خودمونم گفتم. در نهایت گفتم حسن نیت شما برای ما ثابت شده، ان شاءالله که حسن نیت ما هم برای شما ثابت بشه.  

آخرش که نوبت خودش شد، خودش اومد جلو گفت بزار بوست کنم. رو بوسی کردیم و با قرار فراموش کردن دلخوریها و رفع سوتفاهم هم، خداحافظی کردیم.

 

دلم گرم شد. 

فعلا تصمیمی بر رفت و امد بسیار صمیمانه ندارم. همین که دلخوری ها رفع بشن، برام نعمت بسیار بزرگیه

من ادم قهر موندن نیستم.

الحمدلله بعدد ما احاط به علمک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۳۹
Rose Rosy

برگی از 5 سال پیش

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۰۵:۳۰ ب.ظ

3 آذر 1397

 

««بزرگ ترین و مهم ترین آرزو، هدف و برنامه ی من برای زندگی در حال حاضر چیه؟

از بین این سه تا، فقط یکیش رو دارم و اون آروزی اشتغال به شغلی که دوستش دارم و درآمد عالی داره، هست. درباره هدف وبرنامه میتونم سکوت کنم و به افق چشم بدوزم. هر وقت به این چیزا فکر میکنم، دو چیز جلوی چشمم رژه میرن و مانع اقدام و عمل وبرنامه ریزی میشوند.

اول: اجازه و موافقت ایمان

دوم: خب! حالا سارا رو چه کنم؟

میدونم تو این برهه زمانی کاملا وابسته به من هست و نباید و نمیتونم تنهاش بگذارم

خونه بزرگ، زیبا، پرنور، حیاط دار، همیشه تمیز

 

من همین الان خیلی فکر کردم! فعلا به خودم، به خانه، نظم و زیباییش رسیدگی میکنم. وقتی تونستم به صورت روتین و مرتب خانه را تمیز و مرتب نگه دارم و سلامت خودم و بچه ها و ایمان در وضعیت مطلوبی بود، اونوقت به کار بیرون و درآمد زایی فکر میکنم

خونه تمیز و مرتب و روی گشاده، ثروت و برکت رو برا یزندگیمون به ارمغان میاره ان شاءالله»»

 

حالا، تقریبا 5 سال از تاریخ این یادداشت گذشته،

الان هم ایمان موافق کار بیرون من هست (و حتی اون رو از من میخواد!)

هم سارا بزرگ شده و میتونه مدتی رو تنها یا با برادرش بمونه. 

ولی همچنان من در به در شغلم

و همچنان در به در خونه بزرگ، زیبا، پرنور، حیاط دار، همیشه تمیز ( یک دوره ای بود که تمیزی خانه را برنامه ریزی شده دنبال میکردم. ولی در حال حاضر، نه!)

یک عالمه جا درخواست کار داده ام. شاید 1000 تاآگهی شغلی دیده باشم

دارم رشته تحصیلی که کارش را دوست دارم میخوانم

(و مدام ایمان پوزخند میزنه و میگه تو کار پیدا نمیکنی، بچه میخوای، بعد دوباره کنگور میدی یه رسته دیگه میخونی.... و من چقددددددددر ازین کارش حالم بد میشه و به روی خودم نمیارم)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۳۰
Rose Rosy

دعا

چهارشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۴۷ ب.ظ

خدایا من علاوه بر همه نعمت های بسیار بسیار زیادی که به من عطا فرمودب و سعی میکنم شکرگزارشون باشم،

 

کار، بچه و خونه میخوام لطفا. 

 

الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

29 آذر 1402 نوشت: 

کار خوب، محیط خوب و مفید برای جامعه، درآمد خوب، با رضایت امام زمان

بچه سالم و صالح و عاقبت بخیر

خونه بزرگ و زیبا و همسایه خوب و ترجیحا دو طبقه، برای روضه و مهمانی های خوب

ان شاالله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۴۷
Rose Rosy