همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۲۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

عقاید یک دلقک

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۵۱ ب.ظ

هاینریش بل

در یک جمله: دوستش نداشتم. ضمن اینکه پایان خاصی هم نداشت.

توصیفات و تشبیه های زیادی دارد که لذت بردن از آنها، مستلزم شناخت گسترده فرهنگ، تاریخ، ادبیات و زبان آلمانی است. 

یک چیزش رو دوست داشتم: این که اقای دلقک بو ها را از پشت تلفن استشمام میکرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۱
Rose Rosy

کارهایی که دوست دارم، باید، و وقت ندارم بکنم!

پنجشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۷ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۷
Rose Rosy

زیارت وداع

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۶:۱۴ ب.ظ

دفعه اخری که در هر سفر میام زیارت، حس میکنم دارم گم میشم. حس یه ادمیو دارم که از یه ساحل امن و مطمئن داره دل میکنه و وارد یه دریای پر تلاطم میشه. 

حس کسی رو دارم که لبه ی پرتگاه نشسته و مجبوره طناب محکمی که گرفته بوده رو ول کنه. 

البته که درست نیست

البته که امام همیشه و همه جا هوامون رو داره. اما هوای حرم...


خدایا به رحمت تو امید دارم. ما رو دوباره خونه ی ولیّ خودت راه بده لطفا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۱۸:۱۴
Rose Rosy

محمدحسینمون

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۵ ب.ظ

دوازدهمین نوه خانواده امروز صبح به دنیا آمد.

در حالی که من و خواهربزرگه وعده داده بودیم به مامان که نگران نباشید ما هستیم و ساپورت میکنیم و ال میکنیم و بل میکنیم، خواهر سومی بارش رو به زمین گذاشت در حالی که ما هزار کیلومتر اونورتر در حرم امام رضا فقط دعا گو هستیم و لاغیر. و مامان بیمارستان هستند و بابا و آبجی بزرگه ی محمدحسینمون تو خونه برای زائوجان کاچی پخته اند. 

قرار بود فردا بعد از ظهر حرکت کنیم‌. ببینیم میشه زودتر بریم برسیم یه گوشه ی کار رو بگیریم؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۷ ، ۱۳:۵۵
Rose Rosy

زیارت حضرت عشق

پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

حالا ما اینجاییم. نشسته روبه روی نزدیک ترین مکان به مضجع شریفتان.
دعوتمان کردید. راهمان دادید، حتی با وجود اینکه من اما و اگر آوردم. دستم را گرفتید و کشیدید سمت مشرق. سمت خورشید وجودتان. تا کمی روشن شوم از تابش نور امامت. تا کمی دلم را ازین دنیا جدا کنم و نفس بکشم در هوای زیارت.
#زیارت‌روزیمان‌شد
#الحمدلله

زیارت خوبه، حتی اگر نتونی بری بچسبی به دیواری که عاشقشی
حتی اگه نتونی دو رکعت نماز بخونی
حتی اگه به رسیدگی به بی حوصلگی، گرسنگی، و حل و فصل اختلافات بچه ها بگذره. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
Rose Rosy

رفتن یا ماندن، مساله اینست

دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۳ ق.ظ

به یک مسافرت تفریحی-زیارتی شمال مشهد خانوادگی دسته جمعی دعوت شدیم، که حرکتش فردا شبه.

دلایل نرفتن: 

۱. زایمان خواهر سومی نزدیکه، و من اگر برم، با مامانی که هزار کیلومتر اونورتره، و خواهر اولی که قراره درین مسافرت باشه، و خواهر دوم پا به ماه با بچه های دو و پنج ساله و بالاتر، و همسری که احتمالدسفر رفتن اون هم مطرح شده بود، عملا تنها میمونه. اگر زایمان هم نکنه، که بعیده بکنه، نگرانی تنها موندن خیلی اذیتش میکنه.

۲. نزدیک پ ری ود منه. و مثل سفر قبل از فیض زیارت دلچسب و نماز و چسبیدن به دیوار زیرزمین حرم محروم میمونم و کیه که ندونه مسافرت در اولین روزهای این دوره چقدر سخته.

۳. پسرک کلاس شنا داره و با این سفر دو جلسه اش میپره.

۴. به مادرشوهر و برادرشوهر، جدا جدا گفتیم که تو این هفته بیان خونمون ، و هر دو اعلام آمادگی کرده اند.

۵. دوری راه، گرمای هوا، اذیت شدن و کردن بچه ها درراه طولانی، دو روز در راه، 

۶. ثبت نام مدرسه پسرک 


ایا واقعا هنوز باید دلیلی برای رفتن بیارم؟ خب. باشه.

دلایل رفتن:

۱. علاقه به مسافرت. آن هم دسته جمعی. 

۲. هوای زیارت امام رئوف.



همسر جان در مرحله اول موافقت بی قید و شرطشون رو اعلام کردند، با بیان چند تا از دلایل دسته اول، و اصابت به وسط ذوقشون، موافقت مشروط به استخاره شد، و با یاداوری بقیه موارد، مخالفت خود را، به همراه ختم جلسه اعلام نمودند.


خودم سرسختانه اولین مخالف بودم. ولی الان دلم میخواد بریم. 

واقعییتش اینه که اون موقع که همسر جان قضیه رو مطرح کرده بودند من بعد از سیری ناپذیری از یک کشک بادمجان مفصل و خوشششمزه، و مقدار معتنابهی آب خوردن، سنگین افتاده بودم روی تخت و حال فکر کردن به مسافرت رو نداشتم. الان کشک بادمجونا هضم شده و آب ها هم روانه گشته اند پی سرنوشتشون، حتی حمام هم رفته ام و به نظرم مانع خاصی برای رفتن نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۷ ، ۰۰:۴۳
Rose Rosy

تن تن و سنباد

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۰۲ ب.ظ

رمان نوجوان. به همراه متن یادداشت رهبر

داستان رویارویی قهرمانانان داستان های غربی و شرقی. و در نهایت، بعد از شکست های پیاپی تن تن سوپرمن و تارزان و .. به دست سنباد و علی بابا و رستم و..، متوسل شدن غربی ها به ماهواره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۱۷:۰۲
Rose Rosy

کتاب علیه تلگرام

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۰۶ ب.ظ

با فیلتر شدن تلگرام، دوره ای از رکود رسانه ای را تجربه میکنیم. گروه ها سوت و کور، کانال ها بی رونق، و وقت برای کتاب خواندن فراوان.

چه خوب 😊

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۷ ، ۱۶:۰۶
Rose Rosy

بهانه‌واره‌های شنبه

شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۰۹ ب.ظ

بی حوصله و دمغم.

تماس دوستم، با اینکه خودم هم میدونستم قرار نیست قبول بشم مگر معجزه ای رخ بده ( و من منتظر معجزه بودم)، 

به علاوه تماس با مامان که گفتن نریم پیششون، چون خواهر که پابه ماهه تنها میمونه و هوا گرمه و شهریور بیاید، و تازه اگر هم نگفته بود همسر به خاطر بعد مسافت و گرمای هوا و وفور پشه و مگس! میگفت برای چی بریم اونجا؟!

به علاوه تعلیق ناخوشایند ثبت نام مدرسه پسرک، که منتظر تماس بابابرقی هستم برای بازدید از کنتور و به نام زدن قبض برق،

و شکستن لیوان توسط پسرک که دردسر جمع کردن ریزه ریزه خرده ها برام موند

و به علاوه شنبه ، که خودش دلیل لازم و کافی برای دمغ بودنه

و به علاوه اتمام مهمانی های خاله بازی

به علاوه لباسهای شسته شده و پهن نشده

به علاوه ظرفهای شسته نشده

باعث شده که من بغض کرده ام و دلم میخواد گریه کنم و خواهر سومی که یه سر اومد کتاب و الگوی نمد ازم بگیره دو بار پرسید چرا بی حوصله ای؟

و من فقط به مدرسه پسر اشاره کردم.



یک جور بی هدفی شده ام‌ و برای من، بی هدفی یعنی عصبیت و بی قراری و بهانه گیری.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۱۳:۰۹
Rose Rosy

لطفا متفرق شوید

شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۲۷ ق.ظ

همین الان جواب زودهنگام مصاحبه، طی تماس دوستم با استاد دانشکده مذکور استعلام شد و نتیجه اینکه از نظر اونا هیچ کس حداقلهای لازم رو نداشته و کسی رو امسال پذیرش نمیکنند. 

#پس‌هفتادتومن‌هفتادتومنای‌مابرای‌خرج‌ومخارج‌دانشکده‌لازم‌بوده‌لابد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۱۱:۲۷
Rose Rosy