همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

غبطه

شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ

هر بار ، به هر دلیل، یا بی دلیل، یاد لحظه های فوت آبا میافتم، و آن را تصور میکنم غبطه میخورم

تا لحظه ی اخر روی پای خودش

داشت توی باعچه شمعدانی میکاشت که احساس کرد وقت رفتن است

زنگ زد به عمه بزرگم که بیا

عمه گفت که با عموی پزشکمان تماس میگیرد که مطبش، نزدیک تر از خانه عمه است. و آبا گفته بود این بار فرق میکند.

عمه خودش را رساند.

سر در دامان عمه

روح از بدنش جدا شد

و قسمت غبطه برانگیزترش اینجاست که

در لحظاتی که عموما وحشت از مرگ جان محتضر را میگیرد

آبای ساده زیست من به دخترش دلداری میداده که : وعده است و مرگ حق است...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۲۴
Rose Rosy

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی