مرگ
چهارشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ق.ظ
با هر بار خبر مرگ یک آشنا دقایقی، ساعتهایی یا روزهایی به این فکر میکنم که چقدر بهم نزدیکه این حتمی وهم آلود، و بعد باز یه جورایی از روی عمد فراموش میکنم. دل میبندم به زندگی و همسر و بچه هام. فکر خود مرگ اونقدر منو نمیترسونه که فکر تنهایی بچه ها و همسرجان.
خدایا عزیزانم رو در پناه خودت حفظ کن.
خدایا طول عمر باعزت و سلامت دین و دنیا بده به همسرجان و پدرمادرهامون.
خدایا پسرعمومحسن را رحمت کن. رحم کن به دل داغدار همسر و دخترش.
فکر میکنم دیگه هیچ وقت همسرش به شادی قبل نخنده.
زندگی جریان داره، حتی با مرگ.
۹۵/۱۱/۰۶