مدرسه الهی
میگویند، عالمان دین، که خدا پدر و مادری را برای انسان انتخاب میکند که بهترین رشد را برایش فراهم کنند. این رشد ممکن است از طریق پدری سخت گیر باشد، یا مادری تمام و کمال، یا پدری که رها کرده و رفته، یا مادری که از مادری اش لذت نمیبرد و ....و.... به عدد ادم ها، ممکن است وضعیت خاصی برای رشد لازم باشد.
من عقیده دارم خدا "او" را برای من برگزید. چون بهترین رشد را برایم داشت. از شکستن بت خودپرستی و غرور، تا زیر پا گذاشتن "من" محترم، گوگولی، عزیز و "غدّ" درون.
گاهی که به خاطر گناه نکرده سرزنش میشوم، و عذرخواهی میکنم، چون اگر قرار به سجده به غیر از خالق بود، من موظف بودم به "او" سجده کنم.
گاهی که به خاطر یک فراموشی دو ساعته در مهمانی، ساعتها و روزها مرا به نادیده گرفتن اختیاری اش مهمان میکند، و من بال بال میزنم که دیده شوم و بخشیده.
گاهی که قلبم از حجم بی توجهی انتخابی اش که به خاطر سهل انگاری ناغافل ام ارزانی ام داشته، فشرده میشود
میدانم که این ها مرا رشد میدهند و قوی میکنند، اگگگگگگگررررر به خاطر رضای خدا، خالص برای او، صبر کنم و مهربانی بورزم.
امممما چه کنم که توانم اندک است و گاهی زود خسته میشوم. اما کار برای خدا خستگی و دلزدگی ندارد. باید خرده "من-من" های لابه لای نیتم را با موچین دربیاورم و خالص اش کنم. فقط برای ذات خودش، که شایسته پرستیده شدن است.
ربنا لا تحملنا مالا طاقه لنا به.