مهمانی در هاله ای از ابهام
بعد نود و بوقی، امروز که از خواب بیدار شدم، خودم و بچه ها حالمون خوب بود و کسی آب بینی، سرفه، عطسه و امثالهم نداشت و از قضا فرداش هم پنجشنبه بود و ما هم برنامه قم نداشتیم و این یعنی بالاخره میتونستیم مهمانی مدنظر متشکل از ما، پدر و مادر و خواهر و برادر و خانواده برادر همسر جانمان وعده بگیریم.
خب.
ظهر بعد از نماز ظهر دعوت کردیم و با روی باز پذیرفته شد.
شب، بعد از نماز مغرب ناگهان صدای من وسط جمله گرفت و الان صدام بی شباهت به خروس تازه بالغ نیست. (متهم ردیف اول: کوکوی خوشمزه گل کلم، به علت بوی شدید سرخ کردنی)
با حساسیت مفرط جاری جان به بیماری چه کنم؟
چه طوری بقبولانم که این حساسیت است و سرماخوردگی نیست؟
دعوت را پس بگیرم؟
دوبلور استخدام کنم؟
خدایا مدد کن لطفا.
دوباره شر نشه.
خدایا خوبم کن لطفا.
ممنون.
دوستت دارم خدا.
ممنون که فردا مهمانی عالی و شما راضی و مهمان ها راضی خواهند بود.