عزیزم کجایی؟ دقیقا کجایی؟
شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۱۰:۳۳ ق.ظ
نیمه شب با اضطراب بیدار شدم.
دنبال سارا میگشتم. دخترکی روی تخت سارا خوابیده بود که به خیالِ پریشانِ خواب زده ام، سارا بود ولی یک سارای دیگر هم بود که الان نبود و من پیدایش نمیکردم. میترسیدم افتاده باشه پایین و لحافم کشیده شده باشه روی سرش، زیر لخاف نبود، میترسیدم قل خورده باشه و رفته باشه گوشه کناری، اما نبود، روی تخت اون یکی اتاق، توی سالن ، زیر مبل ها، زیر میز، پشت پرده آشپزخانه، دستشویی، حمام، هیچ جا نبود. نگران دخترم بودم. برگشتم به اتاق. دو باره و چند باره دخترک خوابِ سرهمی آبی پوشیده را نگاه کردم. بالاخره به خاطر اوردم که همین یک دختر را دارم. خیالم راحت شد و خوابیدم.
الحمدلله علی کل حال
۹۷/۰۹/۱۷