تیزهوشان کی بودم من؟
یک. کتری را از آب پر میکنم، دو قاشق چایخوری چای خشک را میریزم توش و میزارم رو گاز. صحنه ایجاد شده من رو به خودم میاره و میفهمم اشتباه کردم.
دو. دارم دم نوش پنج گیاه ارامش رو مخلوط میکنم. هوس میکنم دم کنم ازش. زیر کتری رو ردشن میکنم، قوری رو میشورم و دم میکنم. بعد از پنج شش دقیقه یه لیوان میریزم و میبینم خیلی کمرنگه. در قوری رو باز میکنم، چای رو برمیگردونم تو قوری تا بهتر دم بکشه. بعد از ده دقیقه با وجود کمرنگی و عطر بسییار ملایم چای، اونو با عسل شیرین میکنم و در حالی که از مزه اش راضی هستم چایم رو مینوشم. شب، آخر وقت که میخوام قوری رو بشورم، متوجه میشم که قوری خالی از تفاله است!
یادم رفته بود چای بریزم توش. بوی ملایم، بوی ناشی از مخلوط کردن گیاه های خشک بود که تو هوا و بینیم مونده بود، رنگ ملایم رنگ خود قوری بود از چای های قبلی و مزه نطبوع، مزه آبجوش هلی و عسل بود که پسندیده بودم.
سه. اب جوش میاد. قوری رو میشورم و روی شعله پخش کن میزارم. ظرف نمک رو باز میکنم و دو قاشق نمک میریزم تو قوری. کنتراست ایجاد شده از سفیدی نمک و سیاهی چای صاف کن منو به خودم میاره.
میخوای وقت سفارت نگیرم؟؟
نه. واقعا!