حرفه ای باشیم.
از دیدن کسی که کاری رو "حرفه ای" بلده و باهاش کیف میکنه، کیییییف میکنم و البته غبطه میخورم. تقریبا فرقی نمیکنه چه کاری باشه، دیدن کار حرفه ای من رو به وجد میاره. مثلا از تیم نویسندگان خندوانه! و مدیر صحنه گرفتههههه تا کسی که مثلا جواهرات دست ساز عالی میسازه، دکتر حرفه ای، مترجم، آشپز، رانندگی ، هر چی.
کلا حرفه ای دوست دارم.
و گاهی از خودم میپرسم من تو چه کاری حرررفه ایم؟ و متاسفانه جواب هنوووز "هیچ" است.
شاید انتظار من از حرفه ای، برای خودم، سخت گیرانه است.
شاید بچه دار شدن من رو کمی کند کرد
شاید ازدواج
ساید سخت گیری همسر برای سر کار نرفتن
ولی مهم ترین چیز پیگیر نبودن خودم است.
من زبان انگلیسیم خیلی خوبه. اما تممام و کمال نیست و مسئولیت صددرصدش با خودمه که به اندازه کافی لیسنینگ کار نکردم و کلمه حفظ نکردم.
من کار نمد انجام میدم. همه هم تعریف میکنند. اما خودم این کار رو در شان!! خودم نمیبینم که حرفه ام بشه و برای همین لوازمش رو کامل تهیه نکردم و دنبال حرفه ای شدن توش نرفتم.
من امار خوندم، در بهترین دانشگاه ایران، اما اونقدر خوب نخوندم که سرفصلها رو فول باشم.
من بیمه خوندم، خوب هم خوندم، با معدل عالی، اما به دنبال مطالعه جانبی در کنارش و مقاله خواندن و نوشتن نرفتم که اونچه خوندم رو پیاده کنم.
هیچ کس و هیچ چیز در حرفه ای نبودن من مقصر نیست.
از صفر تا صدش پایِ خودمه که وقتم رو به جای همه ی این کارها، یا لااقل یکیش، با گوشی دست گرفتن پر کردم و توجیه کردم که با بچه نمیشه.
پ.ن. با بچه، نه که نشه اما اعصاب فولادین و تمرکز در حد اشعه لیزر میخواد.