همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

قل اعوذ برب الفلق

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۶ ق.ظ

میشد که در جواب احوال پرسی عزیز جان، بنویسم که دخترم پنج روزه تب داره و علایمش مثل فرزند شماست، و گلایه ای هم نکنم ها! فقط یه جوری بنویسم که متوجه بشه که از اون گرفته، که مثلا دفعه ی بعد، با ویروس، با هم بیرون نریم. که مثلا به طور شیطان پسندی تلافی کنم. نه مثل او با نفرین و بدگویی و قطع رابطه، نه! به خیال خودم کریمانه!!

میشد و حتی نصفه اش رو هم نوشتم و هنوز ارسال نکرده بودم، که یه کم دست نگه داشتم. دیدم حال دلم خوب نیست. هنوز نفرستاده اضطراب دارم. فکر کردم که اخرش که چی!  چی به من یا سلامتی دخترم میرسه؟ خدا نظرش چیه؟ واقعا این جوابیه که رب فلق بپسنده؟ 

اونچه نوشته بودم رو پاک کردم و تنها به تشکر صمیمانه و گفتن اینکه حالش بهتره اکتفا کردم.

و حالا از ظهر، کیلو کیلو قند اب میشه تو دلم، از دستگیری و هدایت رب فلق، از اینکه اضطراب و دلشوره را انداخت به جونم و من رو متوجه اشتباهم کرد. 

دستم رو گرفت و نگذاشت تو بزنگاه، رابطه ای رو که هفت هشت سال برای ساختنش دعا کرده بودم و زحمت کشیده بودم، با یک کنایه خراب کنم.

و به طرز خوشحال کننده ای، دخترک بعد از اون حالش بهتر، چشماش سرحال تر و لبخندش شادتر شد. شیطنت های خوشحال کننده اش برگشت و من همه ی زندگی ام را، تک تک لحظه هایم را مدیون خدای نشانه ها هستم. 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۱۴
Rose Rosy

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی