سنگ صبور یا شریک غیبت؟
اینکه دو نفر در غیاب آن یکی، پیش من از دیگری گله و شکایت دارند، اصلا موضوع خوبی نیست. انقدر خوب نیست که دیشب با حالت استیصال به خدا گفتم خدایا میخوام بخوابم. میشه کمکم کنی از فکر و خیال و چه کنم چه کنم بیرون بیام؟
احساس وظیفه و ضرورتی شدید میدیدم که باید کاری کنم. انواع و اقسام راه کارها به ذهنم رسید و بالا و پایین کردم.
اما به چند نتیجه رسیدم
- تا خودشون نخوان من غیر از دعا کار خاصی نمیتونم براشون بکنم.
- از اون جایی که خود من در گذشته ی دور و نزدیک، بارها و بارها و بارها، مورد عنایت و خشم هر دو طرف قرار گرفته ام و با روحیات هر دوشون تا حدی اشنایی دارم، اولا به هر دو طرف حق میدم ناراحت باشند، چون خودم در موارد مشابه از هر کدومشون، روزها، ماه ها و حتی سالها سوختم و غصه خوردم و ثانیا باید مواظب باشم که کلمه ای در رد طرف مقابل یا انتقاد از اون نزنم و سر درد دلم باز نشه. چون هر آن ممکنه ورق برگرده و این روی خوش و این رازدار دانستن من، تغییر کنه؛ حتی اگر از گناه بدگویی و غیبت هم بگذریم. پس در این موارد باید فقط به "ان شاالله درست میشه " و "شما محبت کن، ان شاالله نتیجه میده" اکتفا کنم.
- خیلی دلم میگیره از کدورت روابط.
- خیلی دلم میگیره که من رو به عنوان شاخص، چوب میکنن و میزنن سر دیگری. خیلی خیلی خیلی ناراحت کننده است.حتی تصورش واقعا ازاردهنده و غیرقابل تحمله.
- هنوز هم یواشکی به راهکار حل کدورت فکر میکنم