همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

والعصر

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۸ ق.ظ

میشد که اون روز اون جلسه تولد حضرت زهرا رو نرفته باشم. میشد که اون خانم نمیومد درباره دوره های رشد صحبت کنه. میشد که من جذب اون مباحث نشم. میشد که دنبالش نرم. میشد که وقتی گفت فقط دوره رشد ندازیم و حتما باید تدبر بخونی، بگم نمیخوام و بی خیال بشم. میشد که وقتی بعد از چندین ماه کلاسا شروع شد، بگم ولش کن. میشد وقتی جلسه ی اول رو یادم رفت و جلسه دوم مسافرت بودم، بقیه اش رو بی خیال بشم. خیلی چیزها ممکن بود بشه.

اما نشد. خداوند روزها و لحظه ها رو رقم زد، به نحواحسن، تا من اینجا باشم. پشت میز مطالعه، نمودار کلمات سوره طارق و جزوه تدبر کلمه جلوم باز باشند، برای هر ساعت روزم برنامه ای داشته باشم. چشم انداز مطالعاتی داشته باشم. سعی کنم برای کارهام حجت قرانی پیدا کنم و اگر منطبق نبود استغفار کنم و بسپارمش به دست خدای تواب جبار رحمان رحیم.

نه اینکه قبلا نمیدونستم این صفات خداوند رو. نه! اما نمیدونستم همز و لمز شامل خودمونم میشه. راه و رسم اعوذ رو بلد نبود، هنوز هم بلد نیستم البته، اما آشتی تر شدم با خودم. صمیمی تر و اشنا تر شدم به خدای خودن، چون حرف خداوند رو بیشتر خوندم این مدت. با زبان خداوند آشناتر شدم و دوست تر.

 

خداجونم شکرت به خاطر قران.

خداجونم شکرت به خاطر این عصر از عمرم، که چکیده تمام عمرم و تمام عمر بشریته. 

خدا جونم شکرت که ما با شما و اولیای شما و قران شما آشنایی داریم و خودمونم تحت ولایتتون حس میکنیم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۰۶
Rose Rosy

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی