۲۷مرداد تاسوعا
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۵ ق.ظ
مرند بودیم. فضا اما شبیه هیچ کدام از جاهایی که میشناسم نبود.
عمومحمدتقی اینا بودند. قبض موبایل عمو ۱۸ یا ۲۶ میلیون اومده بود
قرار بود یک روزه برگردیم. اونا هم میخواستن برن مرند
یک سری سیم خریده بودند برای تعنیرات. قدسیه به زور اوردشون تو . گفت حق الناسه
سارا سوره نصر را بدون غلط از اول تا اخر برای جمع خواند
بعد ایمان خواست ایه رکعت دوم نماز غفیله رو بخونه
اولش رو یادش نیومد
من خوندم
و عنده مفاتح الغیب الا هو و یعلم ما فی البر و بحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها
و لا رطب و لا یابس الا فی الکتاب مبین
تو دلم خوشحال بودم که بلدم. بعد به خودم نهیب زدم که چه فکریه میکنی؟؟
تکه اخر ایه رو وقت نشد بخونم. ساعت زنگ زد وبیدار شدم
۰۰/۰۵/۲۷