۲شهریور
سه شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۱۱ ق.ظ
در خواب تلفنی با مادرهمسر صحبت میکردم.
و میدیدمش البته
یک سینی شیر ریخته بود تو لیوان یک بار مصرف.
خوشحال بود.
داشت برام تعریف میکرد که برای پدرش خونه خانم صفوی مراسم گرفته اند. برای پذیرایی کیک و شیر تدارک دیده اند. با جزییات لباسش را توضیح میداد.
گفتم صلوات اش رو فرستادم براشون و فاتحه اش رو هم میخونم. برسه به روح پدر و مادرتون.
۰۰/۰۶/۰۲