۲۱شهریور بعد از نماز
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۰۳ ق.ظ
مهمان داشتیم.
غذای نونی بود. کله پاچه بود با لوبیاهایی اندازه یک گردو، اما به فرم اسمارتیز رنگی رنگی. خیلی جذاب بودند.
اول برای خانم ها آوردم. خوردند و تمام شد و هنوز گرسنه بودند. مردها هم ان طرف گرسنه بودند.
برنج خالی داشتیم.
همسر گفت که تن ماهی داریم. رفتم اوردم. دیدم چون درش باز بوده، مورچه ها خورده اند و تمام شده تازه یادم افتاده که دلیل لشگرکشی مورچه ها به کابینت چی بوده.
به همسر گفتم که تن ماهی وقتی درش باز میشه، دیگه بیرون نمیمونه. و به فرض مورچه ها نمیخوردند، فاسد بود و باید دور می انداختیم.
یخچال خالی خالی بود.
بعد دیدم مامان املت داره درست میکنه.
تا املت بپزه، تصمیم گرفتیم بربم بالا خونه عذرا.
که اونم نبود و تلفنی صحبت کردیم.
دوران نقاهت کرونا رو سپری میکرد.
بعد املت درست شد ورسید به دست گرسنگان.
۰۰/۰۶/۲۱