بیبی سیتر
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۲۹ ق.ظ
بعد از پذیرش در دانشگاه، استخدام در مدرسه، و مذاکره کننده ی بین المللی، امروز صبح رفته بودم در موسسه ای فرهنگی استخدام شوم
انگار یک جور محل نگهداری کودکان بی سرپرست بود
اولش خیلی خوب بودم.
با بچه ها اخت شده بودم و همه جا را تمیز و چای و غذا آماده و خلاصه خیلی همه چی عالی و کامل بود.
بعد انگار سوتیا شروع شد
چای را نصفه نیمه دم کردم. غذا نصفه و...
مدیر بهم تذکر داد
وقایعی بود که نمیتونم تعریف کنم
فقط اینو بگم که مردی بود که به بچه ها شیر میداد...
الحمدلله بنگاه کاریابی در خواب، داره با جدیت کارش رو ادامه میده.
۰۰/۰۷/۱۵