گزگز انگشتان جایش را به گزگز مغز داده است
بسم الله الرحمن الرحیم
یا مفتح الابواب
جلسه ای که اینقدر به خاطرش انگشتانم گزگز کرده بود و ته دلم خالی شده بود، برگزار شد
بیشتر از اینکه از دستاورد جلسه نگران باشم، درخواست کمک برایم سخت بود.
نمیدانم تاثیر در طرف مقابل چه بود. اما خودم فکر میکنم مجموعا خوب بود.
در بهترین حالت، میشد تصور کرد که فی المجلس پیشنهاد کار یا پروژه دهند که بسیار دور از ذهن بود و خودم چنین چشم اندازی را ازین جلسه نداشتم.
اما مقادیر زیادی توانایی هایم ارزیابی شد که حالم را خوب میکند و شاید توامان سردر گم
من، به گواه اطرافیان و اساتیدم و طبق ارزیابی خودم، توانایی های زیادی دارم. اما حلقه مفقوده ای در این بین وجود دارد و آن ارتباط این توانایی ها با بازار کاری، با شرایط خاص و سختگیرانه من هم از نظر حال وهوای کار و هم حال و هوای محیط کار است.
استاد راهی پیش پایم گذاشتند. در حد یک دوره ۱۲ حلسه ای. و اکیدا منع کردند از شرکت در دوره های آزاد تحت برند دانشگاه ها.
توکل بر خدا
شروع کنم ببینم راقم سرنوشت و تقدیر من را به کجا میبرد.