کنکور ارشد
به طرز بامزه ای، پنجشنبه کنکور ارشد دارم.
حس دختربچه ی دبیرستانی را دارم که یواشکی خاله بازی میکند. به غیر از همسر، اقای استاد و آزاده جانم، خانم افشار هم به تازگی مطلع شده اند. و دیگران هیچی.
ازاده که همواره تاییدم میکنه
استادآهی از نهادش بلند شد که چرا به جای دکترا، ارشد ثبت نام کرده ام. و گفت کاش زمان ثبت نام دکتری جلسه داشتیم
همسر از فکر دوباره دانشگاه رفتنم لجش گرفت و آه از نهادش بلند شد
خانم افشار هم که سری به نشانه ی تاسف تکان داد! که من دعا برای شفای خویش را در آن دیدم.
خودم هم که خنده ام میگیره. مخصوصا که محض رضای خدا یک دقیقه هم چیزی نخوانده ام که به درد کنکور بخورد.
مسخره بازیه انگار.
نمیدانم چه شد فقط میدانم علم داده با تلفیق آمار و هوش مصنوعی، من را مجذوب و فریفته ی خویش نمود. البته که مشاهده ی درخواست نیروی کار با حقوق بالا هم در این علاقه بی تاثیر نبود.
بعد از مدت ها، نشسته ام به شب بیداری تا گزاره های کلمه سوره یونس را تمام کنم. و بعله! نطقم گل کرده است!!