احساس جیغ
مقادیری غر، ناله و ابراز علاقه به داد زدن در گلو داشتم. اومدم بنویسم، اشتباهی اون یکی وبلاگ رو باز کردم. چند تا از مطالب قدیمی را خواندم.
وبلاگ را بستم و رفتم!
حالا مطلب چه بود؟
بارها و بارها در طول روز پیش میآید که دلم میخواهد داد بزنم. یک جیغ نهانی در گلو دارم که با جیغ زدن و داد زدن هم حل نمیشود.
بیشتر اوقات کلافگی و ناتوانی در بحث با بچه ها و بی نظمی خانه و شلختگی بچه ها، این حس را ایجاد میکند.
راه حل چیست؟ نمیدانم
تعطیلات تابستانی آغاز شده و فرصت طلایی تنهایی صبح را نیز از دست داده ام.
همسر به فعالیت هایم حساس شده و برخیشان را ممنوع کرده. و بچه ها تمرکزم را میگیرند. تکلیفم با خودم معلوم نیست و در کل نمیدانم.
این روزها زیاد پیش می آید که با خودم تکرار میکنم:
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
استغفر الله و اتوب الیه.
خدایا ببخشید غر میزنم. الحمدلله که سلامتیم و خانواده جمعمان جمع است و همسرم مرد سالمی است و اهل خانواده و کاری.
الحمدلله به خاطر پدر و مادرم که سلامتند و عاشقشان هستم و مثل کوه پشتم هستند.
الحمدلله به خاطر سلامتی آزاده.
الحمدلله به خاطر جلسه میثاق
الحمدلله به خاطر خانه زیبا بزرگ و قشنگمان
الحمدلله علی کل نعمه
(خدایا دلم گرفته. احساس سردرگمی میکنم و ناتوانی و شکایتم را پیش تو میبرم.)