روز از نو ارشد از نو
با اصرار زیاااااد، از همسر خواستم استخاره کند برای دانشگاه.
میگفت جوابش مشخص است. خوب نیست.
خیلی اصرار کردم تا قبول کرد استخاره کند.
جواب آمد : خوب است و جبران کاستی های گذشته را میکند.
دلگرم شد همسر و موافق. الحمدلله علی کل نعمه.
مراحل ثبت نام دارد طی میشود و دیروز اولین جلسه کلاس هایمان بود.
فرزند سوم فعلا منتفی است و همسر هیچ، خودم هم فعلا جرئت نمیکنم بهش فکر کنم. حداقل تا یک سال و نیم آینده که درسم به ثبات برسد.
برای رفت و آمد، هرچند مسیر دور است، اما وسیله نقلیه عمومی برقرار است و تا الان که دوبار رفته و برگشته ام، مشکلی نبوده شکر خدا.
یکی از اساتیدمان، قول ارجاع پروژه و همکاری در پروژه های واقعی را داده. به شرط آنکه بخواهیم و تلاش کنیم.
میماند درس خواندن (و یاد آوری حجم عظیمی از دروس فراموش شده) و امتحان و پروژه گرفتن و اینجور چیزهای وحشتناک!! که عجالتا الان خوابم میاد و بعدا بهشون فکر میکنم