همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

سرگذشت شغلی و تحصیلی اینده مبهم شغلی

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۲، ۰۷:۱۱ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

به گذشته درسی و کاری ام فکر میکنم. (کارِ نداشته!) 

معمولا این گذشته شامل ارشد اول به بعد میشود

اما نه!

از انتخاب رشته دانشگاه

و نه حتی عقب تر،

انتخاب رشته تحصیلی، همان که از سال دو م به سو تغییرش دادم 

 

هزار طرح و ایده داشته ام

همه خام

از بیرون نگاه میکنم به خودم، از یک طرف فردی را میبینم که تیزهوشان درس خوانده، نفر اول استان در مسابقات کارگاهی کامپیوتر شده، دانشگاه تهران درس خوانده، با وجود بارداری و نوزاد داری، علامه اکچوئری خوانده و رتبه اول ورودی خود شده، مقاله داده، فرزند دوم را آورده، در مدرسه خانواده و مدرسه قران فعالیت داشته و آنجا بازوی موثر و مفیدی بوده 

بعد دوباره بعد از 11 سال، کنکور داده، بدون حتی یک روز درس خواندن

با رتبه 30 ، علامه علم داده قبول شده و تا الان که دو ترم گذشته، معدل اول ورودی، و معدل اول کل رشته است. 

 

بعد می آیم  وریز میشوم در خودم!

از طرف دیگه، میبینم: موقع انتخاب رشته تحصیلی، بلاتکلیف. بی علاقه به پزشکی، بدون تصویر آینده شغلی، رفتم تجربی، صرفا به خاطر ترس موهومی که معلم سال اول تیزهوشان، که خدا ببخشدش (ظلمی بزرگ به من یکی کرد با حرف هاش، ترس هایی به جانم ریخت که تا سال ها شاید درگیرش بودم)

بعد دیدم نه! من آدم تجربی خوندن نیستم

تغییر رشته دادم به ریاضی

علاقه مند بودم به کامپیوتر

اما وقت کنکور،  هزار اتفاق خوش و ناخوش، یک طرف، درگیری های ذهنی من یک طرف، سردرد های دائمی هم یک طرف، شرایط نامطلوب درس خواندن در زیر زمین، با سرما و سروصدای طبقه بالا یک طرف، سردرگمی و بی برنامگی در مطالعه هم یک طرف، درگیر یک دوستی ناسالم در مدرسه و ارتباطات فضای مجازی و حواشی زیاد و حواس پرتی های ناشی از آن هم یک طرف (شاید این حرف را اولین بار است میزنم)

 

القصه، مرضیه ی عاشق کامپیوتر، رفت آمار، بدون اینکه حتی یک مهندسی کامپیوتر هم در اانتخاب هایش بزند، به خاطر تزلزل خودم! به خاطر اینکه شوهر خواهرِ تازه فامیل شده، زیر آب مهندسی کامپیوتر را زد و من خام بودم و البته رتبه ام به قبولی درخوری نمیخورد و من دانشگاه تهران را شاید از مهندسی کامپیوتر بیشتر دوست داشتم

 

4 سال دانشگاه تهران را به بطالت گذراندم، پی عاشقی ! هر چند زندگی الان و همسر و فرزندانم را مدیون همان بطالت هستم، اما از رویکرد خودم ناراضی ام، و استغفار میکنم به درگاه خدا. از دانشگاه تهران، اسمش را یدک کشیدم و استفاده درستی از آن امکاناتش نکردم، نه درسم را ارتقا دادم، نه مهارت هایم را، نه شغلی. شش ماه حضور در روایت فتح در ابتدای یکارشناسی، شرکت در دوره فن ترجمه،  و شش ماه ترجمه کتاب و گهگاه ترجمه مقاله در اواخر دوره کارشناسی، من را راضی نمیکند.

 

ببعد عروسی، تصمیم به مهاجرت، تصمیمی سخت، همراه با عدم تمایل قلبی شدید من. اما همراه شدم با همسر

انتخاب رشته اکچوئری، به خاطر انگلیسی بودن تحصیل در دانشکده، و موقعیت شغلی خوب آن در امریکا بود

حضور پسرکم، ما را از راهی که به ترکستان میرفتیم نجات داده

ایران ماندیم، الحمدلله

درسم را خواندم، با وقفه، بدون کسب مهارت های جانبی لازم برای بازار کار، بدون آموختن زبان برنامه نویسی به صورت جدی، بدون حتی ذره ای تلاش و حتی ذره ای تصمیم برای کار. همه زندگی وقف پسرک بود. 

 

بعد از مدتی دوباره هواری رفتن به سرمان زد

من رفتم کلاس آمادگی تافل، که تافل بگیرم و پذیرش بگیرم و برویم.

بعد از خدا خواستیم و  دختر جانم آمد. و پروژه رفتن، کنسل شد

در دوران بارداری، مقاله ای در کنفرانسی ارائه دادم،

و تمام. 

 دوباره غرق دنیای مادرانه شدم

 

بعد دوباره هوای رفتن، این بار بورس ژاپن، سفارت رفتم و اطلاعات گرفتم. مدرک تحصیلی کارشناسی را خریدم و آزاد شد، ارشد اما، گران بود و پروژه ژاپن هم رها شد

 

و بعد مدرسه قرآن

و سه سال خوب و عالی را در مدرسه قرآن داشتم

و هنوز هم دارم، هر چند از مدرسه خانواده کاملا جدا شدم

و دوباره مقاله در کنفرانس، به دعوت استاد، و دوباره هوای درس به سرم زد، 

آوازه شغلی رشته علم داده، من را کشاند به دانشگاه، به امید موقعیت شغلی مناسب، پروژه ای و پولساز.

اما یک سال گذشته هر چه تلاش کردم برای شغل، نشده

مهارت هایم، به اندازه کافی زیاد نیستند. مدرک مهم نیست، سنم برای کارآموزی بالا رفته، 

و بعد 

دوباره عشق به مادری کردن، درونم شعله ور شد

دیوانه وار دلم بچه میخواست

حالا

این روزها

روزهای مادرانه پررنگ میشوند

فرزندی درونم رشد میکند

 

ترم سوم ارشد دوم هستم

موقع تولد فرزندم 37 ساله خواهم بود ان شا الله

با دو مدرک ارشد،

بدون سابقه کار

 

اگر بخواهم همه راه های رفته و نرفته، همه ی ایده های به ثمر ننشسته، همه جرقه هایی که ناگهان در دل شب در ذهنم زده شده اند، خواب را از سرم پرانده اند، راجع بهشان سرچ کرده ام، چند قدم اقدام کردم، و تمام نشد را بنویسم، مثنوی هفتاد بند(؟) میشود

چقدر دانشگاه خارجی سرچ کردم، هزینه هایشان، الزامات زبان و غیره و ذلک را... ....

واقعیت این است که هیچ وقت نه هدف جدی برای کاری داشته ام

نه پشتکاری برای یادگیری مهارت های منجر به شغل

پیشترین پشتکارم را در دوران دبیراستان، موقع یادگیری کاربری کامپیوتر و زبان به خرج داده ام

الان به عنوان مثال، که ساعت 7 صبح است و به نیت انجام پر.پوزال بعد نماز صبح نشستم پای سیستم،

چند خط خواندم، و فرار کردم  رفتم ایین نامه پذیرش دکتری استعدادهای درخشان را دیدم

دوباره چند خط و  دوباره فرار به سایت پژهشکده بیمه، طرح های پیشنهادی پایان نامه را دیدم

جزوه اموزش لاتک رادیدم

و در نهایت صفحه وبلاگ را باز کردم  و سرگذشتم را نوشتم!!!!

 

حالا

الغرض

چند وقتی است دوباره در کنار فصل سوم مادری، ایده ای جدید در ذهن میپروانم

نمیدانم به کجا برسد

با وجود محدودیت های بارداری و فرزند نوزاد داری

اما چند وقتی است ایده شاگرد اول ماندن، و پذیرش در مقطع دکتری (از طریق استعدادهای درخشان،  بدون کنکور)

و حالا این دغدغه های سیخونکم میزنند : معدل کارشناسی ام پایینه، چه کنم؟  واای از مصاحبه! خدایا چه رشته ای بخوانم؟ امار ریاضی یا اکچوئری؟ با درس های درست تخوانده کارشناسی چه کنم؟ با درسها ی فراموش شده اکچوئری چه کنم؟ مدرک زبان ندارم؟ 4-6 سال دکتری بخونم به امید هیئت علمی  شدن؟ اگر نشد چه؟ این همه وقت تلف نمیشود؟ با بچه کوچک چه طور دکتری بخونم؟)

 

نمیدانم این پروژه به سرانجام میرسد یا میرود در کنار هزار راه نیمه رفته و نرسیده

توکل به خدا

ذکر شب و روزم این است که 

خدایا من را در راهی که تو میپسندی، در راهی که تو مرا به خاطرش خلق کردی، و مرا به کمال و رضایت تو میرساند موفق کن.

اگر این راه زیگراکی و ماز گونه که تا امروز طی کرده ام، رضایت تو را به همراه دارد، من میلیون ها بار راضی ام و البته شکر گزار تو.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۱۳
Rose Rosy

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی