همه ی من

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب

۱۶ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

چرخ و فلک

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۳۱ ب.ظ

نمیدانم این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت.فعلا که دو روز است سینه خیز زندگی میکنم، روزه تعطیل شده و هربار با رعب و وحشت دستشویز میروم، از ترس اینکه با چه چیزی مواجه خواهم شد

دل و کمدم درد میکند.

با خودم فکر میکنم نیت من جهاد بوده و جهاد سختی دارد

یا

فکر میکنم اگر این بار هم نشود، باز هم فرزند خواهم خواست یا نه؟

یا پیام بازگشت به کار به مدیرم میدهم و برمیگردم؟؟ 

به فرض که قبول کنند

هزار جور فکر و خیال میکنم

کسانی که تجربه من را داشته اند و فرزندانشان الان کنارشان است

به اینکه تا کی قرار است سینه خیز زندگی کنم؟ 

به اینکه چقدر این مراقبت اثر دارد؟ اگر بخواهد بماند، میماند

خلاصه اینکه در ذهنم فکرهای مختلف چرخ و فلک بازی میکنند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۹:۳۱
Rose Rosy

چله زیارت عاشورا

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۴۷ ب.ظ

۴۰ روز زیارت عاشورا

شروع: صبح ۲۳ رمضان

پایان: ۴ ذی قعده، ۲۴ اردیبهشت

به نیت رفع رذایل اخلاقی: عصبانیت، تحقیر، سرزنش، غرغر و ... 

به نیت آمادگی برای سربازی امام زمان

هدیه به امام زمان عج الله تعالی فرجه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۴۷
Rose Rosy

نماز والدین برای فرزندان

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۴۵ ب.ظ

40 شب نماز والدین برای فرزندان (۴۷شب)

رکعت اول قدر

رکعت دوم کوثر.

به نیت عاقبت بخیری و سلامتی فرزندان و نسل و ذریه مان

شروع اول: شب ۲۳ رمضان

شروع: عید فطر ، ۲۲ فروردین

اتمام: شب تولد امام رضا ۳۰ اردیبهشت

ان شاءالله 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۴۵
Rose Rosy

کار خدا

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۴۶ ب.ظ

کار خدا را میبینی؟

چند سال هم از خدا بچه خواسته ام، البته همواره با شک و تردید

و هم از خدا کار خواسته ام، در محیطی خوب، پژوهشی و دانشگاهی و ساعت منعطف و امکان دورکاری و ... 

 

و حالا، 

خدا هر دو را به من داده

و بامزه اینجاست که به خاطر یکی، باید دیگری را فدا‌ کنم.

 

همانطور که با همسر قرار داشتیم،  برای دو ماه حضور، 

و همچنین در پی ناپایدار شدن شرایط جوی بارداری. 

پیام دادم به مدیر شرکت و گفتم دیگه امکان حضور ندارم.  

گفت محدودیت موقتی است یا دائمی؟ 

گفتم احتمالا دائمی.

گفت شنبه میتونی حضوری بیاید جلسه؟

گفتم متاسفانه نه

و بعد از دل دل کردن های بسیاااار، از دیشب تا امروز، و چند بار استخاره، بالاخره گفتم:

برای حفظ فرزندی که در راه است، ملزم هستم مدتی استراحت داشته باشم.

ممنون میشم مجازی باشد. 

و هنوز پیام را باز نکرده و جواب نداده. 

 

سپردم به حضرت ام البنین و حضرت عباس

من این شغل را در روزهای آخر ختم سوره یاسین برای این حضرات به دست آورده ام. به خودشان سپرده ام اگر صلاح و خیر دنیا و آخرتم باشد، برایم بماند. 

 

و یادم باشد

اینکه در زمان حضورم در شرکت، مدام به خودم یاداوری میکردم که از انچه حضرت فاطمه وصف کرده اند که بهترین حالت برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنان را نبینند، دور هستم. 

اینکه همسرجان چقدر ناراحت بود، از حضور طولانی مدتم ، ولو دو روز، در شرکت

اینکه به گفته خودش یکی از بدترین شبهای عمرش را با غصه و اضطراب از حضور من در آنجا تجربه کرده است. 

اینکه سارا چقدر از نبود من غصه میخورد

اینکه از حضور گاه و بیگاه ان همکار نامربوط در اتاق کارشناسان چقدر معذب بودم،

از پیچیده شدن صدای کفشم در راهرو عذاب وجدان داشتم

اینکه نهار خوردن برایم آوارگی و بلاتکلیفی بود. 

اینکه عصرها، خستگی فشار میاورد و من با خودم فکر میکردم لیس بقهرمانه... (زن ریحانه است، قهرمان نیست)

اینها را یادم باشد، مخصوصا دو مورد اول را، که اگر با دورکاری ام موافقت نشد، احساس حسرت نداشته باشم

هر چند مزایای کارم و محل آن هم کم نیستند. از مقید بودن همکاران، تا خود کار که جذاب است، تا محل کار که دانشگاه شریف است، تا انعطاف و روزهای کم آن، امکان دورکاری، ذات کار کردن هم که مطبگلوب من است، ان هم کار مژوهشی، در فضای نخبگانی.

ولی اولویت من، حفظ خانواده و ارزش هایم است. 

 

پ.ن. بدون شرط و شروط موافقت شد، با استقبال و تبریک فراوان بابت فرزند جدید، 

حتی با افزایش حقوق تا سقف مدنظرم نیز، با کمی شرط و شروط موافقت شد. 

الحمدلله کما هو اهله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۴۶
Rose Rosy

دل تنگی

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۱:۳۵ ب.ظ

دلتنگی

دردی است که درمانش در هیچ پیام رسانی نیست

نه هیچ مرورگری 

نه هیچ هوش مصنوعی، پاسخی برایش ندارد

دلتنگی را فقط گذراند

با کمی اشک

یا تغییر حال و هوا

 

الحمدلله علی کل حال

فقط دلم گرفته. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۳۵
Rose Rosy

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

سه شنبه, ۷ فروردين ۱۴۰۳، ۰۵:۰۱ ب.ظ

منظره خط صورتی کمرنگ مقابل چشمانم است، 

با لبخندی در پس زمینه

کمی آمیخته با دلهره

سعی میکنم سال پیش رو را پیش بینی کنم

در صدر دل‌مشغولی ها، کار و پایان نامه ایت. 

و البته با اختلاف اول پایان نامه، به علت سختی کار

پروژه دیپ که تصمیم گرفته ام دوباره از کسی کمک بگیرم و از این همه اضطراب، حداقل یک موردش را کاهش دهم

محدودیتهایی که فرزند جدید به دنبال دارد

من که چند سال است بچه ها از آب و گل در آمده اند و بعد مدت ها چند وقتی است مستقل شده ام، دانشگاه و کلاس قرآن و سرکار میرفتم... الان دوباره خانه نشین خواهم شد. 

نگرانی بارداری و فراز و نشیب پیش بینی نشده اش،

نگرانی سلامتی و عاقبت بخیری فرزندان

نگرانی زایمان

فکر اینکه با این شرایط، و به طور کلی آیا واقعا دلم میخواد، یا میتوانم، یا اجازه دارم، یا صلاح است به دکتری فکر کنم یا نه؟

 

همه را در همان چند دقیقه که به دو خط صورتی، یکی کمرنگ و دیگری پررنگ زل زده بودم از سر گذراندم.

بعد

بلند شدم

به خدا، و به امام زمان گفتم

من این فرزند را برای یاری دین خدا از خدا خواستم

کاری کنید که هم خودم هم فرزندانم توفیق عملی کردن این نیت را داشته باشیم

خودت همه چیز را طوری رقم بزن که برای دنیا و آخرتمان بهترین باشد. 

نیت این چله ی زیارت عاشورایم همین است، 

 

اینکه خدا برایم برنامه ریزی کند، به نحو احسن، طوری که بگویم چقدر خووووب خدا برنامه ریزی کرد برایمان. چقدر خوب که همه چیز را سپردم دست خودش

 

عیدی روز میلاد کریم اهل بیت، دو خط صورتی بود در نوار سفید و اتفاقا قاب صورتی بیبی چک‌. 

فردای ۱۶ امین سالگرد عقدمان، ۷ فروردین ۱۴۰۳

الحمدلله علی کل نعمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۰۱
Rose Rosy